عکس: مهرخانه
«گاهی مجبورم دیروقت به خانه برگردم و برای رفتن به خانه باید از اتوبان عبور کنم و برای عبور پل هوایی نیز وجود دارد، اما به سبب تاریکی و ترسی که از این مکان دارم حاضرم از اتوبان گذشته و از روی گاردریل و شمشادهای وسط اتوبان نیز بپرم، ولی از روی پل هوایی عبور نکنم.»
امنیت زنان
در پژوهشی سعی شد ترس از جرم، در میان زنان شهر تهران بررسی شود.
به گزارش مهرخانه، هدف از این پژوهش ارائه اطلاعات چندجانبه از علل و عوامل مؤثر بر ترس از جرم در میان زنان تهران است.
امروزه ترس از جرم و عدم احساس امنیت اجتماعی، موضوعی است که بحث امنیت در شهرها را به چالش کشانده و بدین سبب مورد توجه محققین علوم اجتماعی و جرمشناسی قرار گرفته است. براساس مطالعات انجامشده در کشورهای غربی، زنان به مراتب بیشتر از مردان از جرم میترسند و حال آنکه کمتر از مردان قربانی جرائم مختلف میشوند.
پژوهشهای مختلف نشان داده است که احتمال نرخ بزهدیدگی مردان به مراتب بالاتر از زنان است، حال آنکه زنان سه برابر بیش از مردان از جرم میترسند. ترس زنان از جرم و قربانیشدن، مسئلهایست که مورد توجه جرمشناسان و جامعهشناسان، در جوامع مختلف قرار گرفته است. همانگونه که کجروی و جرائم میتوانند باعث تخریب اجتماع و به وجود آمدن اثرات جبرانناپذیر آشکار و پنهان گستردهای نظیر کاهش احساس امنیت، گسترش بیاعتمادی و کاهش مشارکت اجتماعی شوند، ترس از جرم نیز میتواند به همان اندازه مسئلهساز باشد.
این پژوهش یافتهها و اطلاعات چندجانبهای از علل و عوامل مؤثر بر ترس از جرم را مورد بررسی قرار داده است.
نحوه گردآوری دادهها
پژوهش حاضر مبتنی بر پژوهش کیفی است. اطلاعات لازم برای این پژوهش با مصاحبههای عمیق و گفتگوهای همدلانه به دست آمده و مصاحبهها به صورت نیمهساختیافته، با این هدف صورت گرفته که تجربیات زنان از زبان خودشان درک شود.
ویژگیهای نمونه
معمولاً نمونه مورد مطالعه در پژوهشهای کیفی کاملاً مشخص و از پیش تعیینشده نیست و حجم نمونه به شدت با سطح اشباعپذیری ارتباط دارد. به هر حال نمونهگیری این پژوهش با توجه به ویژگیهایی چون وضعیت تأهل، سطح تحصیلات، شاغل بودن، خانهدار بودن، محل و منطقه زندگی صورت گرفته است.
زنان مصاحبهشونده به لحاظ سنی در گروه ۱۹ تا ۵۵ سال قرار داشته؛ ۳۲ نفر از زنان متأهل، ۱۵ نفر مجرد، یک نفر مطلقه و دو نفر بیوه بودند. به لحاظ تحصیلات ۱۰ نفر زیر دیپلم و بقیه تحصیلات دیپلم (۱۴ نفر)، فوقدیپلم (یک نفر)، لیسانس (۱۶ نفر) و فوقلیسانس و بالاتر (۹ نفر) داشتند.
از این گروه، ۲۴ نفر شاغل، ۲۲ نفر خانهدار و ۴ نفر دانشجو بوده و از میان شاغلین، ۶ نفر در بخش دولتی و بقیه در بخش خصوصی مشغول به کار بوند. سه نفر از زنان مصاحبهشده به علل ناتوانیهای فیزیکی در گروه معلولین قرار گرفتند و ۸ نفر از زنان مصاحبهشونده نیز جزء اقلیتهای دینی محسوب میشدند.۴۲ نفر از زنان فاقد وسیله نقلیه بوده و برای تردد از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده میکردند.
به لحاظ سطح درآمد سه نفر دارای حقوق ۶۰۰ هزار تومان به بالا و بقیه زیر این رقم درآمد داشتند. ۳۶ نفر، از زنان بومی تهران و ۱۴ نفر کسانی بودند که در چند سال اخیر به تهران مهاجرت کردهاند. مصاحبهشوندگان از مناطق مختلف شهر تهران انتخاب شدند.
اهداف پژوهش
هدف کلی این پژوهش بررسی، توصیف، تفسیر و درک زنان نسبت به ترس از قربانی شدن در فضاهای شهری و همچنین تبیین و صورتبندی نظری ترس از جرم در میان زنان شهر تهران با توجه به تجربهزیسته آنهاست. مصاحبههای عمیق با این نیت صورت پذیرفته تا به اهداف زیر دست یابد:
۱٫ درک تجربیات زنان از ترس در فضاهای شهری؛
۲٫ شناخت عواملی که منجر به ایجاد ترس در میان زنان میگردد؛
۳٫ نحوه مواجه زنان با ترس در فضاهای شهری.
حیطههای فضایی- اجتماعی و ترس از جرم
آشکارترین جنبه ترس زنان از جرم، در قالب ترسها و اجتنابات فضایی- اجتماعی نمود مییابد. زنان معمولاً برای کاهش ترس و رهایی از موقعیتهای هراسآور سعی میکنند تا مکانها و زمانهای انتخاب شده و امنی را برای حضور در فضاهای شهری برگزینند. براین اساس دو موقعیت مکانی و زمانی، ملاک انتخاب زنان برای تردد در فضای شهری است که در افزایش و یا کاهش ترس زنان از جرم مؤثراست.
شیرین، مجرد ۳۰ ساله، دارای مدرک لیسانس و کارمند میگوید: «گاهی مجبورم دیروقت به خانه برگردم و برای رفتن به خانه باید از اتوبان عبور کنم و برای عبور پل هوایی نیز وجود دارد، اما به سبب تاریکی و ترسی که از این مکان دارم حاضرم از اتوبان گذشته و از روی گاردریل و شمشادهای وسط اتوبان نیز بپرم، ولی از روی پل هوایی عبور نکنم.»
احساس امنیت در زنان در مکانهایی که زنان در آن حضور دارند بیش از سایر نقاط است
بسیاری از زنان مصاحبهشونده به این مسئله اذعان داشتند که ساعات مختلف روز در تصمیمگیریهای روزمره آنان برای حضور در فضای شهری نقش کلیدی داشته و تعیینکننده حضور و یا عدم حضور آنان در سطح شهر است. بدین جهت بیش از ۸۰ درصد زنان مصاحبهشونده ترجیح میدهند بعد از ساعت ۹ شب از منزل خارج نشوند و یا در صورت خروج همراه مردی از نزدیکان خویش باشند.
گاهی احساس امنیت در زنان در مکانهایی که زنان در آن حضور دارند بیش از سایر نقاط است و برعکس از مکانهایی که جمعیت انبوه مردان در آن است اجتناب میکنند. نغمه ۲۷ ساله، مجرد، دارای تحصیلات لیسانس و کارمند میگوید: «از جایی که مردها در آن زیاد هستند و جمعیت مردها در آن انبوه باشد، فراریام و دلم نمیخواهد به آنجا بروم؛ مثل بازار بزرگ و پاساژ علاءالدین.»
تجربه زنان از خشونت با افزایش ترس آنها در ارتباط است
به نظر میرسد تجربه زنان از خشونت با افزایش ترس آنها از جرم در ارتباط باشد.
نادیا ۲۵ ساله، مجرد، دارای تحصیلات کارشناسی و کارمند میگوید: «در صحنه تصادفی که راننده آن یک زن بود، همسر وی به محض آن که به محل تصادف رسید در حضور افرادی که آنجا ایستاده بودند، شروع به کتک زدن همسرش کرد و هیچکس هم دخالتی نمیکرد. … یک زن وقتی اینگونه به خاطر یک تصادف ساده از شوهرش کتک بخورد، از مردان غریبه و ناآشنای خیابانی چه توقع». معمولاً زنان تعرض و آزارهای جنسی را جدیترین نوع خشونتهای حوزه عمومی میدانند و از این امر بهشدت هراسانند.
زنانی که خشونت را در خیابان تجربه کردهاند، بیشتر از زمان پیش از حمله احساس ترس دارند
مصاحبههای عمیق نشان میدهد که تجربههای خشونت و آزار جنسی میتواند موجب وحشت زنان گردد و شیوه زندگی آنها را متأثر سازد. طبق این پژوهش زنانی که خشونت را در خیابان تجربه کرده باشند، بیشتر از زمان پیش از حمله احساس ترس دارند.
۷۶ درصد زنان مصاحبهشونده تجربه یکی از انواع آزارهای خیابانی را داشتند
پیامدهای این امر اغلب فضایی است. براین اساس در حدود ۷۶ درصد زنان مصاحبهشونده تجربه یکی از انواع آزارهای خیابانی، نظیر متلک و یا دستدرازی مردان، مزاحمتهای رانندگان، نگاههای ناشایست و غیره را داشتهاند. برای برخی زنها ترس در ارتباط با یک مکان افزایش مییابد، بدین معنا که ترس از مکانهای خاصی وجود دارد که حادثهای را به یاد آنها میآورد:
سمانه ۳۱ ساله، مجرد و کارمند میگوید: «در ۱۴ سالگی وقتی در راه مدرسه به خانه بودم، مردی حدود ۵۰ سال از من خواست که به همراه او به خانهاش بروم. خیابان خلوت بود و خانه مرد نزدیک محل، وقتی مرا خواست به زور وارد خانه کند، کسی نزدیک شد و توانستم از دست او فرار کنم. بعد از این مسئله همیشه سعی میکنم از محدوده حادثه عبور نکنم. حالا بعد از این همه سال هم اگر مجبور شوم در اطراف آن محل بروم، همان احساس ترس به سراغم میآید.»
زنان آزارهای جنسی را زننده و توهینآمیز، برآشوبنده و هراسانگیز میدانند. واکنش زنان به آزار در فضای عمومی از سکوت و چشم به سوی دیگر برگرداندن؛ تا خشم آشکار و مقاومت، تغییر میکند. پیشبینی این مطلب که چه نوع واکنشی بهترین نوع واکنش است، به نظر میرسد تابعی از موقعیتهایی است که زنان در آن قرار میگیرند.
زهره ۳۱ ساله، مجرد و کارمند میگوید: «وقتی یک مرد به من متلک میگوید و یا دستدرازی میکند، از هرچی مردِ بدم میآید. از خودم بدم میآید که یک زنم و باید مورد خطاب حرفهای یک مرد که شاید به زن خودش هم این طور حرفها را نزند، قرار بگیرم … هیچوقت هم پاسخی به آنها نمیدهم. اصلاً احساس میکنم با این کار توجه چند مرد دیگر مثل خودش را جلب کردهام. … توی خیابان زیاد دیدهام که خانمی بر سر این مسئله با مردی دعوا میکند، ولی اصلاً خوشم نمیآید.»
بیش از ۶۰ درصد زنان ترجیح میدهند در مقابل تعرضات خیابانی سکوت کنند
بیش از ۶۰ درصد زنان مصاحبهشونده ترجیح میدهند که با این مسئله به شیوه سکوت و نادیده انگاشتن فرد مزاحم برخورد کنند، اما بعضی زنان عکسالعمل کاملاً متفاوتی دارند و از این آزار و اذیتها و متلکهای خیابانی به سادگی چشمپوشی نکرده و معمولاً با این قبیل مردان به نزاع میپردازند:
سیما ۲۷ ساله، مجرد، دارای تحصیلات کارشناسی و کارمند میگوید: «… بعضی مردان خیلی بیحیا هستند و به متلکگویی عادت کردهاند. وقتی یک مرد به من متلک میگوید، اعصابم به هم میریزد و نمیتوانم تحمل کنم، جوابش را میدهم و با او دعوا میکنم تا آبرویش برود و بقیه هم بفهمند که او چه آدم بیشخصیتی است.»
ممکن است طبیعی به نظر برسد که تجربه خشونت، ترس از خشونت به بار بیاورد، اما مهم است یادآوری کنیم که تعرض و آزار جنسی نیز تأثیر مشابهی دارد. حتی تهاجمهای جزئی میتواند با یادآوری آسیبپذیری و امکان قربانیشدن همراه باشد.
بیش از ۹۰ درصد زنان نسبت به تجاوز به عنف و آزارهای جنسی ابراز ترس کردند
یکی از مهمترین جرائمی که زنان از آن میترسیدند، تجاوز به عنف و آزارهای جنسی است. ترس از تجاوز در میان زنان در اقشار مختلف جامعه، با تحصیلات متفاوت، متأهل و یا مجرد و با شرایط متفاوت به صورت مشترک وجود دارد.
بیش از ۹۰ درصد زنان مصاحبهشونده فارغ از موقعیت و پایگاه اجتماعی که از آن برخوردار بودند، نسبت به تجاوز به عنف و آزارهای جنسی ابراز ترس کردند. بسیاری از این زنان با توجه به عواقبی که این مسئله بر زندگی خانوادگی و اجتماعیشان دارد و همچنین نگاهی که جامعه و اعضای آن به زن تجاوزدیده دارند، بیشتر از این مسئله میترسیدند. در حدود ۷۰ درصد از پاسخگویان بیان داشتند:
«اگر مورد تجاوز قرار بگیری، چه در بین اعضای خانواده و چه در نگاه سیستم پلیس و نظام قضایی و اجتماعی، شما مقصر قلمداد میشوی و میگویند حتماً خودت کاری کردهای که دزدیده شدی و مورد تجاوز قرار گرفتی.»
ترس زنان از تجاوز جنسی و یا آزارهای جنسی، را میتوان در دو دسته عمده تقسیم کرد:
۱٫ ترس از مورد سرزنش واقع شدن
زهرا ۳۳ ساله، خانهدار میگوید: «وقتی خرید میروم هر چه بشنوم، به شوهرم نمیگویم. چون سریع بدبین میشود و سوءظن پیدا میکند و دعوا راه میاندازد.»
۲٫ ترس ازهمگسیختگی خانوادگی
این مسئله نیز دقیقاً در سایه مسئله اول و نگاه بدبینانه خانواده و اعضای جامعه به زن تجاوزدیده است. ترس از گسست خانوادگی و طرد زن توسط مرد در صورت وقوع تجاوز جنسی، چنان بر زندگی خانوادگی زنان سایه افکنده که باعث میشود در مجموع بیش از هر امر دیگری از تجاوز جنسی هراس داشته باشند.
عدم پذیرش زن تجاوزدیده به عنوان قربانی و عدم حمایتهای قانونی، خانوادگی، اجتماعی و قضایی، در افزایش ترس زنان مؤثر است.
به همین علت در حدود ۸۶ درصد از زنان اذعان داشتند که از حضور در شب، سوار شدن بر اتومبیلهای شخصی مسافربر و حضور در مکانهای ناشناخته پرهیز میکنند.
شنیدن اخبار مربوط به تجاوز در افزایش ترس زنان مؤثر است
شنیدن اخبار مربوط به تجاوز در افزایش ترس زنان مؤثر است. هرچند که این ترس ممکن است با تعداد قربانیان تجاوز و فراوانی این مسئله در جامعه ارتباط چندانی نداشته باشد. در رابطه با تجاوز به عنف در کشور، آمار دقیقی وجود ندارد. از طرفی این احتمال وجود دارد که بسیاری از موارد گزارش نگردد. دلایل متعددی وجود دارد که موجب میگردد زنان در مورد آزارهای جنسی علیه خود بیشتر سکوت کنند. از جمله این دلایل میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱٫ ترس از سرزنش و سرکوفت؛
۲٫ ترس از برچسب خوردن و مقصر قلمداد شدن؛
۳٫ ترس از طلاق و طرد خانوادگی و اجتماعی؛
۴٫ ترس از درگیری؛
۵٫ ترس از اعمال محدودیت.
با توجه به مصاحبههای انجامشده، به نظر میرسد استراتژی سکوت و فراموشی، رویه غالب زنان باشد. حتی زنان مجردی که با خانواده زندگی میکنند، بعضاً این استراتژی را بر میگزینند، چون از این امر هراسانند که مورد محدودیت و یا حمایتهای همراه با وسواس قرار گیرند. براین اساس بیش از ۶۰ درصد زنان مصاحبهشونده ترجیح میدهندکه در باب آزارها و اذیتهای پیشآمده در سطح جامعه سکوت پیشه کنند، چراکه از نظر آنان عواقب بیان این مسائل در سطح خانواده ممکن است تبعات پیشبینی نشده و ناگوارتری برایشان به همراه داشته باشد.
جنسیت و طرد
زنان اغلب « دلبخواهانه» جابجاییشان را محدود میکنند. ناتوانی زنان برای استفاده آزادانه از فضا، نه به عنوان محدودیتی اجباری، بلکه به مثابه شرایطی طبیعی پذیرفته میشود و بعضاً به این باور میرسند که سامان دادن زندگی به این شیوه، نسبتاً سادهتر است.
تصور این که « طردها و عدم ادغام اجتماعی» به طور عادی بدون این که اکثر مردم متوجه شوند، اتفاق میافتند، بُعدِ مهمی از مشکل است.
مریم ۳۳ ساله، متأهل، دیپلمه و خانهدار میگوید: «بیرون بودن زن در شب عیب دارد. مردم میگویند، زنِ نصف شب از خانه زده بیرون. به نظر من زن باید تا قبل از غروب، در خانهاش باشد.»
در حدود ۱۶ درصد مصاحبهشوندگان حضور زنان در شب را صحیح نمیدانند. به نظر میرسد ترس از « مکانهای خاص» و یا «زمانهای خاص» موجب میگردد که زنان از آن مکانها و یا انجام دادن کارهایشان در آن ساعات خاص اجتناب کنند. این ترس اگر با طرد و عدم ادغام اجتماعی مضاعف همراه باشد، افزایش مییابد.
بعضی از عواملی که از دید زنان زمینه انزوای آنها را فراهم میسازد، عبارتند از:
۱٫ سالخوردگی و ترس از جرم
با وجود آن که سالخوردگان کمتر در معرض آسیبهای اجتماعی قرار میگیرند و کمتر قربانی جرائم میشوند، اما بیشتر از هر گروه اجتماعی دیگر از فضاهای عمومی میترسند. افراد سالخورده اغلب انزوای اجتماعی، بیکسی و همچنین ضعف فیزیکی و عدم توانایی در برابر حمله را تجربه میکنند. بسیاری از مطالعات به این نتیجه رسیده که زنان مسن بیشترین احساس ترس را دارند. ترس زنان مسن با احساسشان از آسیبپذیری و بییاوری در ارتباط است. در حدود ۱۸ درصد زنان مصاحبهشونده بالا رفتن سن و سالخوردگی را عامل مهمی در افزایش ترس از جرم میدانند.
عصمت ۵۵ ساله، دارای تحصیلات دیپلم و خیاط میگوید: «از وقتی شوهرم فوت کرده خیلی تنها شدهام. دچار افسردگی شدهام و دائماً گریه میکنم. … دو دختر و یک پسرم خارج از ایران هستند و دو دختر نیز دارم که در ایران زندگی میکنند که بهندرت وقت میکنند به من سر بزنند. … بیمارم و محل خیاطخانه با خانه من خیلی فاصله دارد، ولی با این حال به خاطر اینکه زیاد خانه تنها نمانم، دکترم پیشنهاد داده که به سرکار بروم. … از این که مجبورم شبها در خانه تنها بخوابم، خیلی میترسم. مدتی نوهام که یک پسر ۲۰ ساله است، شبها برای خواب به خانهام میآمد، ولی چندباری شنیدهام که نوه و یا پسر جوانی مادربزرگ خود را به خاطر پول کشته است. بدون آنکه خودش یا مادرش متوجه این موضوع شوند، به بهانه این که خانه ما به آنها دور است و برای پسرش سخت است که بیاید، از او خواستم دیگر تها به خانهام نیاید. … حالا شبها، در را چندقفله میکنم و زیر بالشم هم یک چاقو میگذارم، با این حال تنها میترسم.»
۲٫ معلولیت و بیماری و بر ترس از جرم
بیماری یا معلولیت میتواند تأثیر مهمی بر ترس از خشونت و جرم داشته باشد. فرد معلول ممکن است، احساس کند که کمتر قادر است در مقابل یک تهاجم، مقاومت یا از آن فرار کند. بخشی از احساس ناتوانی افراد معلول به این برمیگردد که آنها در اجتماع افراد سالم، احساس «دیگری» بودن دارند و همین احساس، تجربه آسیبپذیری را برای آنها افزایش میدهد. ضرورتی ندارد که معلولیت شدید باشد، حتی ضعف در بینایی یا بیماری آسم و یا غش نیز میتواند موجب احساس بی دفاعی و در نتیجه موجی از ترس شود. عدهای از زنان، به سبب بیماری و یا معلولیتی که دارند، توانایی استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی را نداشته و این امر ممکن است موجب نگرانی و ترس آنها شود.
مطابق پژوهشهایی در غرب زنان معلول بیشتر از خشونتهای جنسی میهراسند و حال آن که مصاحبههای عمیق با چند زن معلول در تهران تجربه متفاوتی را آشکار میسازد. زنان معلول در این پژوهش اظهار داشتند که به علت عدم برنامهریزیهای صحیح شهری و عدم توجه به نیازها و شرایط معلولین، از حادثه و سانحه میترسند و بعضاً اعتقاد داشتند « کسی به لحاظ آزار جنسی با ما کاری ندارد.»
۳٫ بیولوژی، جنسیت و ترس از جرم
زنان به این باور رسیدهاند که توانایی آنها قابل قیاس با توانایی مردان نیست. بیش از ۳۰ درصد زنان مصاحبهشونده، عدم توانایی جسمی و ضعف نیروی بدنی زنان را عامل مهمی در افزایش ترس از جرم میدانند. یکی از پاسخگویان میگوید:
«زنان موقع غروب و شب، باید در خانه باشند؛ چراکه در موقع شب امکان دزدیده شدن زنان بیشتر است. زنان در جامعه ضعیف هستند (به لحاظ نیروی بدنی) و چون امکان دارد به آنها تجاوز شود، میترسند؛ ولی این ترس در مردان کمتر است، چون از پس هم جنسهای خود برمیآیند.»
۴٫ فضاهای بزرگ و ناآشنا و ترس از جرم
غریبگی و عدم آشنایی با فضاهای بزرگ شهری ممکن است با کاهش احساس اعتماد و افزایش ترس همراه باشد. زنان اغلب در محیطی که آن را به خوبی میشناسند، احساس امنیت کرده و یک منطقه ناشناخته به راحتی احساس عدم امنیت به بار میآورد.
به علاوه نقل مکان، مخصوصاً وقتی از شهری کوچک به شهری بزرگتر باشد، به معنای کاهش توانایی شناسایی علائم خطر است. عدم کفایت مهارتهای اجتماعی و ضعف شبکه اجتماعی بهراحتی موجب محدود شدن زندگی فرد به فضای خصوصی میشود. طرد اجتماعی و احساس بیگانگی در یک اجتماع میتواند به یک طرد فضایی نیز تبدیل شود. مطابق با مصاحبههای انجامشده، در حدود ۲۸ درصد زنان از حضور در فضای شهرهای بزرگ و همچنین در حدود ۵۰ درصد زنان از حضور در فضاهای ناآشنا و غریبه احساس ترس و نگرانی میکنند.
معصومه ۲۹ ساله، متأهل، دیپلمه، خانهدار و بومی شمال کشور میگوید: «در شهرستان امنیت بیشتر است. آنجا همه همدیگر را میشناسند. محیط کوچک است، اگر اتفاقی برایم بیفتد، هممحلهایهایم به من کمک میکنند. هوای همدیگر را دارند، چون همدیگر را میشناسند؛ اما در تهران کی به کی است. همین که در شهرستان با زبان محلیام با دیگران صحبت میکنم، خود یک دنیا ارزش دارد و احساس میکنم بین آنها غریب و تنها نیستم، ولی در تهران کسی کسی را نمیشناسد، من حتی همسایهام را نمیشناسم، کُرد، تُرک، لُر و … همه با هم مخلوط شدهاند.»
۵٫ بارداری؛ مادری و ترس از جرم
«مادر بودن» و «بارداری» از جمله عواملی است که موجب میشود، زنان در دورهای خاص محدودیتهای فضایی را بیشتر تجربه کنند. در دوران بارداری زنان ممکن است رفتار فضایی خود را تغییر دهند. آنها در بسیاری از مکانها احساس ناراحتی و عدم استقلال کرده و رفتن به برخی مکانها را متوقف میکنند.
بعضی از زنان اظهار میداشتند که در زمان بارداری مورد آزار و تمسخر پسران جوان واقع میشدند. زنان این تجربه را ترسناک تلقی کرده و آن را علت محدودسازی خود میدانستند.
وظیفه مادری و احساس مسئولیت در قبال فرزندان، مادران را در مورد امنیت فرزندانشان حساس میسازد. برای مثال، اعظم ۳۸ ساله متأهل، دارای تحصیلات زیردیپلم و کارگر کارخانه موادغذایی است. وی دارای دو دختر ۲۰ و ۲۲ ساله است که در تولیدی لباس کار میکنند. او میگوید: «… برای بچههایم خیلی نگرانم. توی این شهر که پر از آدمهای ناجور است. خیلی برایشان میترسم. اینقدر که برای بچههایم نگرانم، برای خودم ترسی ندارم.»
در مجموع ۵۴ درصد از زنان مصاحبهشونده دارای فرزند بودند که همگی برای فرزندانشان احساس نگرانی و ترسی مضاعف از آنچه که برای خویش دارند، ابراز کردند. به نظر میرسد ترس مادران در ارتباط با فرزندانشان با سن و جنس آنها ارتباط دارد. به عنوان مثال زنی که دارای کودک خردسال است، از ربودن کودکان میترسد. زنانی که دارای پسر و یا دختر جوان بودند از دوستان ناباب میترسیدند.
در واقع ترس مادران در ارتباط با فرزندانشان در سه دسته کلی جای میگیرد:
۱٫ ترس از همنشینی با دوستان ناباب و درگیری در مسائلی نظیر دزدی، اعتیاد و …؛
۲٫ ترس از اغفال توسط جنس مخالف؛
۳٫ ترس از کودکربایی.
این پژوهش با عنوان کامل «تحلیل جامعهشناختی ترس از جرم در میان زنان شهر تهران»، توسط سهیلا صادقیفسایی و زهرا میرحسینی انجام شده و بهار ۱۳۸۸ در نامه علوم اجتماعی (علمیـ پژوهشی)، منتشر شده است.
۳۰ دی ۱۳۹۲
منبع: http://goo.gl/Fo0If0