نوشته: Soraya Chemaly
خانه امن: درست است که مردان و زنان با هم فرق دارند، اما آنچه که آنقدرها بدیهی نیست این است که زنان و مردان شباهتهایی هم دارند. اما ما معمولاً مسیر خود را گم میکنیم و تفاوتها را برجسته میکنیم و عموماً به خاطر نگرش فرهنگی خود مشابهت اساسی آنها را انکار مینماییم. این مسئله بهخصوص در درک ما از خشونت صدق میکند.
همه ما آگاهیم که مردان همیشه میتوانند به طور بالقوه برای زنان و کودکان مایه ترس و وحشت باشند. مردان به طور متوسط، از لحاظ جسمی قویتر هستند. آنها با این قدرت فیزیکی خود میتوانند دو کار را انجام دهند: صدمه زدن به دیگران یا کمک به آنها. در اکثر نقاط جهان، مردانگی به شکل جدایی ناپذیری با خشونت گره خورده است و این خشونت بهطور جدایی ناپذیری با آسیبپذیری زنان پیوند دارد. این آسیبپذیری نیز که با تهدید دائمی وارد کردن آسیبهای فیزیکی همراه است زنان را به درجات مختلف تابع مردان میکند، یا در کشورهای توسعه یافته آنها را به لحاظ فیزیکی آسیبپذیر میکند و تقریبا” در کل قارههای جهان آنها را به مایملک مردان تبدیل مینماید. پسران را نمیتوان عوض کرد.
شجاعت زیادی میخواهد که به این مسئله پرداخت و نشان داد که میتوان رابطه بین خشونت و مردانگی را تغییر داد. برای اینکه بتوان گفت جهان مردسالار است، مردان باید بتوانند بهروشنی خشونت را در انحصار خود داشته باشند و فرهنگ نیز باید نشان دهد که آنها مایل به استفاده از این ابزار هستند. رسانههای ما که مکررا” داستان خشونت مردان میپردازند، فرض را بر این میگذارند که این انحصار، حقیقتی بی چون و چرا است، یعنی “اوضاع چنین است”. همانطور که زنان باید تمایلات جنسی وسوسهانگیز را در انحصار خود داشته باشند تا مردانی را که نمیتوانند خود را کنترل کنند، کنترل نمایند. زیرا در این دریای قدرت فیزیکی تصور بر این است که مردان در واقع اساساً ضعیف هستند. مثالی خوب در این زمینه حرفی است که هوگو شیوزر در نوشته خود با عنوان “نقش / راه اندازی مجدد” میگوید: “بسیاری از ما این استدلال را که به همان اندازه غیرقابل دفاع است میپذیریم که: دامن کوتاه زنان میتواند مردان را به تجاوز ترغیب کند.”
به همین دلیل است که سؤال واقعی این نیست که آیا مردان اهل خشونت هستند یا نه. بلکه سؤال واقعی این است که آیا مردان بر خودشان کنترل دارند.
این مسئله که کدام یک دیگری را کنترل میکند، برای چگونگی درک و مقابله ما با خشونت، به خصوص با خشونت جنسیتی از جمله خشونت خانگی، تجاوز به عنف، پاشیدن اسید، قاچاق جنسی، ازدواج دختران زیر سن قانونی، و غیره ضرورت دارد. (نکته جالب اینجاست که این تفکر درست همان تفکری است که به یاری آموزش پرهیزکاری جنسی [تا قبل از ازدواج] یا فرهنگ شرم و همچنین به کمک این باور میشتابد که سکس امری مذموم است.)
همانطور که پت مک گان مدیر استراتژی و برنامهریزی طرح “مردان میتوانند تجاوز به عنف را متوقف کنند” توضیح می دهد: “ما هر روز خبرهایی را در مورد خشونت میشنویم، اما، این مسئله به ندرت به مردانگی ارتباط دارد. وقت آن رسیده است که بین همهگیری خشونت مردان در کشور خود با آنچه که جامعه در مورد مردانگی به پسران آموزش میدهد، ارتباطی قائل شویم.”
این کار بسیار دشواری است. از آنجا که خشونت در قضاوت ما نسبت به مردان قوی نقشی محوری ایفا میکند، به چالش کشیدن آن همه چیز دیگر را تحت تأثیر قرار میدهد نظیر اقتصاد، تولید مثل، مراقبت از کودکان، رهبری، و اینکه چه کسانی به امور الهی دست مییابند. در این صورت نقشها را باید دوباره تعریف کرد، قوانین جدیدی نوشت، نظامها را از هم گسست و آنها را بازسازی نمود. باید با منتقدان مواجه شد. با کسانی که واکنشهای تندی از خود نشان میدهند، با عدم تساهل سیاسی، با مواردی که به تائید مذهب رسیده شده اند. اگر فهم جدیدی از مردانگی و خشونت را پیشنهاد دهید کل این نظام را بر این اساس تهدید میکنید. یادم رفت بگویم، شاید حتی مجبور شوید فمینیست شوید.
در واقع، کاری که باید بتوانید انجام دهید داشتن قدرت تخیل برای به تصویر کشیدن یک فرهنگ تغییر یافته است. این همان کاری است که اجلاس مردانگی سالم که در تاریخ ۱۷-۱۹ اکتبر ۲۰۱۲ در واشنگتن دی سی برگزار شد در پی آن بود.
این اجلاس ماحصل پروژه اقدام “مردانگی سالم بوده که خود طرح بلندپروازانهای است برای شروع یک گفتگوی ملی در مورد اینکه مردانگی چگونه تعریف شده وهمچنین برای به چالش کشیدن این ایده رایج که خشن بودن از ضروریات مرد بودن است. این پروژه معلمان، مربیان، رهبران کسب و کار، والدین و مردان جوان را در بازتعریف قدرت بدون خشونت دخیل میکند. این پروژه با ائتلاف شش سازمان آغاز شد و شامل بیش از ۲۰ متحد و حامی مالی است که دامنه فعالیت آنها از شرکتهای بزرگ از Verizon گرفته تا سازمانهای کوچک مردمی را پوشش میدهد. گروههای بینالمللی نیز در این اجلاس شرکت دارند. روچیرا گوپتا، موسس و رئیس Apne AAP که یک سازمان حقوق زنان در هند است، سخنران برجسته این اجلاس خواهد بود.
نکته مهم این است که در این پروژه مردان و زنان با یکدیگر همکاری میکنند تا مردم را از مرحله آگاهی به سمت تغییر سوق دهند.
شیرا تارانت در ویرایش جدید کتاب خود با عنوان “مردان سخن میگویند: دیدگاههایی درباره جنسیت، سکس و قدرت” توضیح می دهد: “بدون مشارکت فعال مردان در زمینه عدالت جنسیتی، تلاش برای حل این مشکلات در نهایت تأثیر چندانی نخواهد داشت؛ اگر مردان نقش فعالی در حل و فصل سیاستهای مربوط به کار در خانه، خشونت مردان علیه زنان، استخدام و نابرابری دستمزد، یا تعصب جنسیتی در رسانهها بر عهده نگیرند، در این صورت گویی زنان تنها دارند خودشان حرف میزنند و پژواک صدای فمنیستی خودشان را میشنوند.”
ایده مهم دیگر این است که این اجلاس، محلی برای بحث صریح و صادقانه درباره موضوعاتی دشوار است. بحث صریح و صادقانه درباره موضوعات دشوار همان چیزی است که ما با فقدان شدید آن مواجهیم. به خصوص در رسانههای عمومی و داستانگویی و به ویژه در رابطه با خشونت جنسیتی.
نخست، روش استفاده از زبان برای توصیف خشونت را در نظر بگیرید: “زنان هر روز مورد تجاوز و ضرب و شتم مردانی قرار میگیرند که آنها را میشناسند. آن هم میلیونها نفر.” یا “میلیونها مرد هر روز زنان را مورد و ضرب و شتم قرار داده و به آنها تجاوز میکنند. میلیونها نفر” یا ” فلان زن به مهمانی رفت و بیش از حد مشروب خورد، از هوش رفت و مورد تجاوز جنسی واقع شد.“… جمله “او قربانی خشونت خانگی بود،” همان احساس جمله زیر را برنمیانگیزد: “فلان مرد در طی دو سال پنج بار بینی زنش را شکست و دو تا از دندانهایش را خرد کرد”.
خواندن این عبارات آسان نیست. ما ترجیح میدهیم این مسائل را مخفی نگهداریم، دست به حفظ خانواده زده، احساس شرم کنیم و خانواده پدرسالار خود را راضی نگهداریم. تغییر کلمات چه تغییری در مورد احساسی که از شنیدن اطلاعات داریم به ما میدهد؟ احتمال دارد اگر بدانیم ۸۷ درصد از سردبیران و تولیدکنندگان مطالب زنان هستند و نه مردان نظرمان هم عوض شود. متداول نیست به همین ترتیب که در مورد متجاوزان صحبت میشود در مورد خشونت گرافیکی نیز به همین سبک مطلب نوشته شود. اگر من یک پسر و یا مرد بودم، این نوشته را از همان ابتدای امر تهدیدآمیز میدانستم.اگر عبارت “مردان تجاوز کردند” بهجای “زنان مورد تجاوز قرار گرفتند” میآمد، من احتمالاً توجه بیشتری میکردم، حتی اگر احساس میکردم به نحوی مقصر هستم و مسئول اعمال درندهخویانه و خشن گروهی از همجنسان خودم هستم. من حالت تدافعی به خود میگرفتم. سعی میکنم قضیه را تا انتها دنبال کنم و جلوی این پدیده را بگیرم. به نظر من بعضی از مردان جوانی که درگیر پروژه HMAP شدهاند، نیز به همین نتیجه رسیدهاند.
اگر چه این اجلاس به خشونتهای جنسیتی محدود نمیشود، اما بخش مهمی از مسئله این است که مردان و زنان چطور مردانگی را درک میکنند. به نظر میرسد در خصوص چگونگی تغییر گفتگو در مورد خشونت و مردانگی، لازم است نمودار ون را در نظر داشته باشیم. طبق نمودار ون: “اگرچه بسیاری از مهاجمان مرد هستند، اما اکثر مردان مهاجم نیستند،” و همین مسئله ما را قادر میسازد بدون اینکه اعلام جرم کنیم وضعیت را توصیف نماییم. این اجلاس چگونگی انجام این کار را نشان میدهد.
ثانیاً، ما همچنان به دختران و زنان خود آموزش میدهیم “مورد تجاوز قرار نگیرند و قربانیان خشونت خانگی نباشند”. به این عبارت توجه کنید: “آنها جوان بودند. جذاب بودند. میخواستند بیرون خوش بگذرانند. در عوض شکارچیان جنسی را به خود جلب کردند، زخمی شده و مردند.” اشتباه نکنید، این جمله برای معرفی یکی از فیلمهای جنایی در مورد تجاوز نیست. این عبارتی است که ABC به عنوان مقدمه خود در مقاله “نکات ایمنی برای زنان” استفاده کرده است. من پس از بررسی طیف کاملی از متون با موضوع “چگونه امنیت خود را حفظ کنیم” به این نتیجه رسیدم که اگر آنقدر احمق باشم که اصلاً بخواهم بیرون بروم، در آن صورت یک چادر میپوشم، عینک آفتابی تیره میزنم، سرم را میتراشم، تنها آب مینوشم (آن هم از یک لیوان دربسته با نی) ، مثل زنان قرن نوزدهمی لباس میپوشم و عملاً مثل یکی جاسوس خبرهای که دچار بدگمانی است رفتار میکنم. زیرا هرگز نمیتوان گفت زن باعث میشود کدام مرد کنترل خود را از دست بدهد.
اما جدیدترین خبر در مورد مردسالاری این است که: مردان میتوانند خود را کنترل کنند. آنها همیشه این کار را انجام میدهند. چه در خانه باشند و چه در بیرون و در سراسر جهان. مردان نشان دادهاند که قادر به کنترل خود هستند، دارای حس مهربانی، همدلی، شفقت و انسانیت هستند. اهداف HMAP اهدافی دور از دسترسی نیست، و اگرچه نمونههای بسیار زیادی از خشونت وحشتناک علیه زنان و دختران وجود دارد، اما این تصویر تنها یک روی سکه است. این اجلاس جایی است که روی دیگر سکه را هم نشان دهد.
ثالثاً، ما تقریباً همیشه خشونت را به عنوان موضوع منحصر به فرد نشان میدهیم نه موضوعی که بهطور نظاممند میتوان با آن مواجه شد و آن را تغییر داد. و مشکل این سیستم است. این سیستم است که به طور مداوم به زنان اعلام میکند، و حتی ثابت مینماید که هرگز نمیتوانند امنیت داشته باشند. اینکه همه مردان بالقوه تجاوزگر و بدرفتار بوده و منتظر فرصت هستند. و اینکه زنان باید در نهایت از تحریک کردن بترسند و موظف هستند افراد را تحریک نکنند. اینکه در واقع مردان شکارچیانی هستند که کمترین کنترلی بر خود ندارد. این پیام در کنار این ایده مطرح میشود که مردان امکاناتی نظیر قدرت، موقعیت و مالکیت هم دارند. درست همانطور که به زنان و دختران و دسترنج کار آنها دسترسی دارند. این اجلاس میکوشد این سیستم را بر هم بزند.
همانطور که صفحه آغازین دستور کار اجلاس به نقل از فردریک داگلاس توضیح میدهد: “پروراندن کودکانی قوی آسانتر از اصلاح مردانی شکست خورده است.” درسهای مربوط به جنسیت، کنترل، همدلی و افراد دیگر، همان اوایل زندگی شروع میشوند و بسیار مخفیانه و ظریف هستند. این کار با تعلیم دادن چیزهای کوچک شروع میشود مثل آموزش دادن به پسران تا قلعه شنی بچههای دیگر را خراب نکنند، حتی اگر این کار سرگرم کننده باشد و مایه تفریحشان باشد. چنانکه هر پدر و مادری نیز این را میدانند، این کار خیلی آسان نیست و نیاز به این دارد که مردم در مورد ایدههایی مانند “پسران فقط خشونت بلدند”، “پسرک دوست دارد همه چیز را خراب کند”، “دختران و پسران خیلی با هم فرق دارند”، “او میتواند جلوی خودش را بگیرد”، “این دوره گذرا است” فکر کنند. حتی از آن سخت تر این است که باید به کودکان یاد داد که نه تنها حریم افراد دیگر را نقض نکنند، بلکه مانع از انجام این کار به دست دیگران شوند.
و آخرین ایده اصلی پشتوانه پروژه “مردانگی سالم” این است: تصورش را بکنید که زنان به مردان نگاه کنند و بهجای آنکه آنها را افرادی بالقوه مهاجم بدانند، اشخاصی بالقوه کمکرسان محسوب کنند.
ترجمه: گروه ترجمه خانه امن
منبع: http://goo.gl/AsfV6