Photo: motortion/depositphotos.com
معین خزائلی
«جرمانگاری وسیع، تعیین حبس برای کوچکترین تنش میان زوجین، از دست رفتن جایگاه مدیریتی مردان در خانواده، از دست رفتن مفهوم چهاردیواری اختیاری و کاهش نقش مردان در خانواده». اینها تنها بخشی از انتقادهای گستردهای است که مخالفان لایحه «تامین امنیت زنان در برابر خشونت» مطرح میکنند. لایحهای که هنوز پس از گذشت هشت سال از آغاز تلاشها برای به سرانجام رساندن آن، میان زمین و هوا معلق مانده و در بین مخالفان و موافقان دست به دست میشود.
در این میان اما جدای از انتقاداتی که اساسا مبنای فقهی و دینی دارند، یکی از اصلیترین مواردی که همواره از سوی منتقدان این لایحه مورد حمله قرار گرفته است، موضوع پیشبینی مجازات از سوی قانونگذار برای مرتکبان خشونت خانگیست.
به گفته این منتقدان «جرمانگاری وسیع این لایحه سبب شده که از ۱۰۰ ماده آن، ۷۰ ماده وصف کیفری داشته و حتی برای کوچکترین نقش میان زوجین حبس تعیین کرده است.»(۱)
اگر تاکنون عضو کانال تلگرام خانه امن نشدهاید، کلیک کنید.
از نظر این منتقدان، صرف حمایت اجتماعی از خشونتدیده در خشونت خانگی کافی بوده و نیازی به پیشبینی و تخصیص مجازات برای مرتکب نیست.
انتقاد از تعیین مجازات برای مرتکبان خشونت خانگی در حالی است که امروزه در بسیاری از کشورهایی که خشونت خانگی در آنها جرمانگاری شده، مجازاتهای پیشبینی شده برای متخلفان حداکثری بوده و در مواردی حتی ارتکاب این خشونت علیه افراد بالقوه آسیبپذیر (کودکان و سالمندان) سبب افزایش مجازات پیشبینی شده نیز میشود. ضمن اینکه به تجربه ثابت شده است عدم همراهی قوانین در زمینه مبارزه با معضلات اجتماعی، به ویژه معضلاتی که با تمامیت جانی انسانها در ارتباط است و شخصیانگاری آن، در عمل موجب از دست رفتن حقوق ذاتی افراد در حفاظت از خود شده است. از این رو توجه به نقش خشونتدیده در مجازات مجرم و همچنین عمومیانگاری جرم خشونت خانگی میتواند نقشی تاثیرگذار در توجیه لزوم اِعمال مجازات بر مرتکبان خشونت خانگی ایفا کند.
نقش خشونتدیده در مجازات مجرم
بر اساس یکی از اصول نسبتا پذیرفته شده حقوقی در بسیاری از نظامهای قضایی، شرایط و ویژگیهای فردی و اجتماعی بزه دیده، در مواردی میتواند از عوامل تشدید کننده مجازات مجرم تلقی شود.
بر پایه این تفکر، از آنجا که جایگاه حقوقی خشونتدیده نیاز به حمایت بیشتر از سوی قانونگذار دارد، از این رو ارتکاب جرم علیه آنها نیز همواره با مجازاتهای بیشتری روبهرو خواهد بود.
یکی از نمونههای روشن این اصل چگونگی برخورد قوانین کشورها با جرایم علیه تمامیت جانی اشخاص است.
به عنوان مثال اگرچه در تمامی نظامهای حقوقی، قتل عمد خود از جرایم خشن و جدی محسوب شده و مجازات پیشبینی شده برای آن نیز عموما جزو مجازاتهای حداکثری است، اما ارتکاب همین جرم با توجه به جایگاه حقوقی خشونتدیده میتواند در شدت و حدت مجازات پیشبینی شده، موثر باشد.
این مساله آنجایی بیشتر نمود پیدا میکند که شخصیت حقوقی خشونتدیده از نظر قانون بر شخصیت حقیقی او اولویت داشته باشد. به عنوان مثال ترور شخصیتهای سیاسی. ضمن اینکه اساسا علاوه بر تشدید مجازات مجرم در صورت وقوع چنین جرایمی علیه اشخاص حقوقی حمایت شده، رویه بررسی پرونده و همچنین ضمانتهای قانونی آن نیز متفاوت خواهد بود.
علاوه بر جایگاه حقوقی خشونتدیده، یکی دیگر از عواملی که به طور مستقیم با ویژگیهای فردی بزه دیده مرتبط بوده و سبب تشدید مجازات عامل جرم ارتکابی علیه او میشود، میزان آسیبپذیری خشونتدیده است. بدین معنی که ناتوانی خشونتدیده برای دفاع از خود به ویژه در مواردی که جرم ارتکابی علیه تمامیت جانی او بوده باشد و همچنین ناتوانی او برای درخواست کمک، به علاوه آگاهی مجرم از این عدم توازن قدرت، سبب میشود که هر گونه ارتکاب بزه علیه این افراد با واکنشی سختتر و شدیدتر از سوی قانون روبهرو شود، چرا که از نظر قانونگذار صرف ناتوانی و کمتوانی خشونتدیده برای دفاع از خود و همچنین علم مجرم بر این مساله، احتمال بزه دیدن فرد را به طور فزایندهای افزایش داده و از این رو نیاز به حمایت از او را نیز بیشتر میکند.
بر پایه همین استدلال است که امروزه در بسیاری از کشورها ارتکاب خشونت و آزار علیه افراد بالقوه آسیبپذیر (عموما کودکان و سالمندان) از عوامل تشدید کننده جرم تلقی شده و ارتکاب آن عمدتا با مجازاتهایی بیشتر همراه خواهد بود.
در همین زمینه به عنوان مثال اِعمال خشونت خانگی علیه کودکان در تمامی کشورهای اروپایی از موارد تشدید مجازات محسوب شده و مرتکبان همواره با مجازاتهای بیشتری روبهرو هستند.(۲)
اهمیت نقش خشونتدیده و تاثیر آن به عنوان یکی از عوامل تشدید کننده مجازات در برخی از کشورهای اروپایی به مانند فرانسه به حدی است که حتی برای شاهدان وقوع این نوع از خشونت (خشونت علیه کودکان) نیز در صورت عدم گزارش آن به پلیس، مجازات پیشبینی شده است.(۳)
بیشتر بخوانید:
قانون و حق فرزندآوری با رضایت در ایران
از سوی دیگر باید دانست این نابرابری قدرت در دفاع، الزاما به معنای ناتوانی یا کمتوانی در قابلیت جسمی نبوده و بیشتر معنای عرفی قدرت در ساختار اجتماعی است که ملاک تشخیص و تمییز قرار میگیرد. بدین معنی که صرف تقسیم نابرابر قدرت در ساختار اجتماعی و عرفی برای به حساب آوردن آن به عنوان یکی از عوامل تشدید مجازات کافی بوده و نیازی به بررسی مورد به مورد آن نیست. مانند اینکه در تعدادی از کشورها صرف ارتکاب جرایم نژادپرستانه علیه گروه اقلیت به عنوان عامل تشدید مجازات تلقی میشود.
در ایران اما نظام حقوقی کشور به جز در موارد محدود، نقش خشونتدیده و به ویژه امکان آسیبپذیری بالقوه او را نه تنها به عنوان یکی از عوامل تشدید مجازات محسوب نکرده بلکه حتی در مواردی، مانند موارد وقوع خشونت خانگی، قائل به هیچ گونه مجازات مضاعف یا مستقلی برای مرتکب نیست، چرا که بنا بر نظر قانونگذار ایرانی، وجود ویژگی خاصی در بزه دیده مانند ناتوانی عرفی او در دفاع و از این رو در معرض جرم بودنش، سبب حمایت بیشتر از او نخواهد بود.
اساسا در شرایطی که نظام اجتماعی قدرت در ایران و به دنبال آن ساختار تقسیمبندی قدرت بر پایه برتری مطلق مردان به عنوان همسر، پدر و حتی برادر تعریف شده؛ عدم حمایت از خشونتدیده بالقوه در خشونت خانگی، به ویژه عدم تخصیص مجازات برای متخلفان، خود به نوعی حمایت از مرتکب تلقی خواهد شد، چرا که بیتوجهی به نیاز حمایتی خشونتدیدگان بالقوه، خود سبب انتقال این پیام خواهد شد که ارتکاب فعل خشونتبار با واکنشی از سوی نظام تنبیهی اجتماعی روبهرو نمیشود.
عمومیانگاری جرم خشونت خانگی
یکی دیگر از انتقادهای مخالفان جرمانگاری خشونت خانگی و به دنبال آن پیشبینی مجازات برای مرتکبان، این است که این اقدام سبب «محدود شدن قسمتی از آزادی افراد شده» و بر همین اساس «نمیتوان بیجهت تکلیفی را بر افراد تحمیل کرد».(۴)
در حقیقت بر مبنای این تفکر، پیشبینی و اِعمال مجازات برای مرتکبان خشونت خانگی سبب از دست رفتن حق آنان در انجام اَعمالی است که از نظر منتقدان جزو حقوق ذاتی افراد بوده و از این رو تحدید آن، باعث از دست رفتن آزادیهای مشروع افراد خواهد شد.
شالوده اصلی این تفکر اما از آنجا نشات میگیرد که اساسا هر گونه دخالت در روابط خانوادگی افراد به ویژه روابط بین زوجین یا بین فرزندان و والدین امری ناپسند تلقی شده و حل و فصل آن تنها در حیطه خانواده مجاز شمرده میشود.
از سوی دیگر مطلقانگاری نقش مدیریتی مردان در خانواده در جایگاههای متفاوت همسر، پدر و برادر و اعطای آزادی بی حد و حصر به آنان در چگونگی اِعمال نقش مدیریتی و تربیتی خود، به علاوه مطلقانگاری نقش زنان صرفا به عنوان همسر، مادر یا خواهر، سبب نادیده گرفته شدن حق مستقل و ذاتی آنان به عنوان یک انسان شده است. در نتیجه اینکه اساسا بر مبنای این تفکر، مداخله قانون در چالشهای پیش آمده در محیط خانواده سبب از دست رفتن این قدرت مطلق شده و از این رو به جایگاه مدیریتی مردان خدشه وارد میکند.
اصرار بر ترویج و اِعمال این دیدگاه در حالی است که از منظر اصول پذیرفته شده حقوقی، انتفاع اشخاص از حقوق ذاتی خود از جمله حفظ تمامیت جانی آنان، قائم به ذات انسان بوده و به هیچ عنوان قابل سلب و انکار نیست. در نتیجه حمایت و حفاظت از آن نیز باید مورد توجه عمومی قانونگذار و نظام حقوقی-اجتماعی برآمده از آن باشد، چرا که در غیر این صورت به صرف تغییر نقش اجتماعی افراد، حقوق آنان نیز دستخوش تغییر شده و از دست خواهد رفت. حال آنکه با توجه به نقش اجتماعی قوانین در تضمین حقوق تمامی افراد جامعه، نمیتوان به صرف جایگاه اجتماعی، افراد را بینیاز از حمایت قانونی دانست.
امروزه در بسیاری از کشورهای جهان، جرم خشونت خانگی از حالت یک جرم شخصی خارج شده و برخورد با آن نیازی به شکایت شاکی خصوصی ندارد. ضمن اینکه صرف گزارش وقوع خشونت خانگی از سوی هر کسی برای تعقیب مرتکب و به جریان افتادن روند پیگیری کافی بوده و لزوم دخالت نهادهای قضایی-قانونی (پلیس و سازمانهای اجتماعی) در صورت اطلاع از وقوع خشونت، مورد شناسایی قانونی قرار گرفته است.
در ایران اما عدم جرمانگاری مستقل خشونت خانگی و همچنین یکسانانگاری آن با دیگر موارد وقوع جرایم علیه اشخاص سبب شده است شروع روند پیگیری پلیسی-قضایی و به دنبال آن پیگرد مرتکب، منوط به شکایت شاکی خصوصی (خشونتدیده جرم) باشد و در صورت عدم تمایل وی برای شکایت، هیچ تضمین قانونیای برای برخورد با مرتکب یا حمایت از خشونتدیده وجود ندارد. ضمن اینکه اساسا به تجربه ثابت شده است وابستگی مالی و عاطفی و همچنین سابقه مدتها در معرض خشونت بودن، به علاوه ترس از اقدامات بعدی خشونتگر، در موارد بسیاری موجب تردید خشونتدیده در گرفتن کمک میشود. حال آنکه منوط کردن مجازات مجرم به خواست خشونتدیده در چنین مواردی موجب ادامه یافتن چرخهای از خشونت خواهد شد که خشونتدیده آن حتی توان روحی و روانی لازم را برای فرار از آن ندارد.
پانویس:
۱. صحبتهای ذبیحالله خداییان، معاون حقوقی قوه قضاییه ایران در انتقاد از لایحه «تامین امنیت زنان در برابر خشونت»، شهریور ماه ۱۳۹۶.
۲. معاهده شماره ۲۱۰ شورای اروپا، مصوب سال ۲۰۱۱
۳. مواد ۴۳۲، ۴۳۳ و ۴۳۴ قانون کیفری جدید فرانسه در مورد لزوم گزارش موارد وقوع خشونت خانگی به پلیس.
۴. صحبتهای ذبیحالله خداییان معاون حقوقی قوه قضاییه ایران در انتقاد از لایحه «تامین امنیت زنان در برابر خشونت»، شهریور ماه ۱۳۹۶.