Photo: IraGirichBO/depositphotos.com
معین خزائلی
عموما وقتی سخن از خشونت خانگی به میان میآید تصور غالب این است که این نوع خشونت تنها در بین خانوادههای دگر جنسگرا (زن و شوهر به معنی سنتی آن که متشکل از یک زن و یک مرد است) وجود دارد.
بر اساس این تفکر، از آنجا که رابطه زوجین در خانوادهای متشکل از زن و مردی دگرجنسگرا بر مبنای سلطه مرد بر زن و در نتیجه ریاست او بر خانواده شکل یافته، خشونت خانگی موجود نیز محصول همین ساختار قدرت بوده و در نتیجه در صورت نبود این نظام سلطه، خشونت خانگی ناشی از آن نیز نخواهد بود.
از این رو و بر اساس این استدلال، خشونت خانگی اساسا پدیدهای مختص دگرجنسگراها بوده و همجنسگرایان و دگرباشان جنسی آن را تجربه نمیکنند.
اشتباه غالب دیگری که در این زمینه وجود دارد باور به شدید نبودن این نوع خشونت (بر فرض وقوع) و جدی نبودن آن در میان و علیه دگرباشان جنسی است. ضمن اینکه عموما تصور میشود از آنجا که روابط زوجهای دگرباش به مانند روابط یک زن و مرد دگرجنسگرا مستحکم و جدی نیست، خروج از یک رابطه همراه با خشونت خانگی برای دگرباشان به دلیل عدم وجود تعهد بین آنان، بسیار راحت است.
بیشتر بخوانید:
ازدواج اجباری دگرباشان، کژراههای به سوی تجاوز
با شما متفاوتیم، به همین سادگی
حق باروری و آزادی در فرزندآوری
شالوده این تفکرات در مورد خشونت خانگی، عدم وجود آن در میان و علیه دگرباشان جنسی یا نحوه واکنش دگرباشان به آن، دقیقا به مانند پایه فکری منکران پدیدهای به نام خشونت خانگی (به طور کلی) بوده و به همان اندازه کلیشهای و دور از واقعیت است. در حقیقت آنچه که به تجربه و بنا بر آمارها و گزارشها میتوان یافت این است که پدیده خشونت خانگی اساسا ارتباطی به گرایش جنسی افراد نداشته و شیوع آن در میان زوجهای دگرباش اگر نه بیشتر از دگرجنسگراها که کمتر از آنها نیست. به علاوه اگرچه نظام سلطه مردسالار نقش مهمی در بازتولید خشونت خانگی و تکرار آن دارد، اما این گونه نیست که خشونت خانگی صرفا و تنها در این نظام به وقوع بپیوندد. ضمن اینکه میزان استحکام، جدیت و تعهد طرفین در یک رابطه عاطفی (چه ازدواج، چه مشارکت مدنی و چه ازدواج سفید) به هیچ وجه نه ارتباطی به گرایش جنسی طرفین رابطه و نه ارتباطی به احتمال وقوع خشونت خانگی در بین آنها دارد.
از طرف دیگر دگرباشان جنسی به دلیل آسیبپذیری بالقوهای که ممکن است در درون خانواده خود داشته باشند، بیشتر در معرض خشونت خانگی از سوی والدین، خواهران و برادران و دیگر بستگان قرار خواهند داشت. این مساله به ویژه زمانی برای دگرباشان حادتر و بغرنجتر میشود که باور غالب در خانواده مورد نظر، باوری سنتی-مذهبی باشد و در نتیجه آن، دگرباشی جنسی گناهی نابخشودنی و معصیتی بزرگ به نظر رسد.
این شرایط در جوامعی که عرف جامعه و قوانین آن حمایتی از دگرباشان نمیکنند بدتر نیز هست.
امروزه در بسیاری از کشورها (کشورهایی که دگرباشی جنسی در آنها جرمزدایی و در نتیجه قانونی شده است) برنامهها و پروژههای متفاوتی در زمینه مبارزه با خشونت خانگی علیه و در میان دگرباشان جنسی اجرا شده که هدف از آنها تغییر دیدگاه غالب در این زمینه و حمایت از دگرباشان است.
خشونت خانگی علیه دگرباشان جنسی
یکی از شایعترین انواع خشونت علیه دگرباشان جنسی، خشونت خانگی از سوی اعضای خانواده است. در این نوع از خشونت، دگرباشان جنسی به دلیل آنچه که از طرف خانوادهشان «آبروریزی، مریضی، وقاحت و بیشرمی، شهوت پرستی، نتیجه گناه و …» خوانده میشود، در معرض شدیدترین نوع از خشونتها (چه فیزیکی و چه روحی) قرار میگیرند.
بر اساس گزارشهای سازمان دیدهبان حقوق بشر، این خشونتها از آزارها و تهدیدهای کلامی آغاز شده و در برخی فرهنگها و جوامع تا کشتن فرد مورد نظر (در قالب قتلهای ناموسی) پیش میرود.
طرد از سوی خانواده، اخراج شدن از خانه، توهین و تحقیر روزانه و مداوم، زیر نظر گرفتن زندگی شخصی فرد دگرباش از سوی اعضای خانواده، ازدواج اجباری، آزارهای فیزیکی از طریق ضرب و شتم، خوراندن زوری برخی داروها و مواد غذایی، حبس کردن فرد در خانه، بریدن اعضای بدن فرد و در نهایت قتل او، از شایعترین انواع خشونتهای خانگی علیه دگرباشان جنسی است.
امروزه در قریب به اتفاق کشورهایی که در آنها دگرباشی جنسی جرمزدایی و قانونی شده است، برنامههای متفاوتی برای مبارزه با این نوع از خشونت علیه دگرباشان جنسی و حمایت از آنان اجرا میشود که اولین هدف آن تغییر دیدگاه قانون نسبت به خشونت خانگی علیه دگرباشان جنسی و جرمانگاری این خشونت است.
به کانال تلگرام خانه امن بپیوندید
به عنوان مثال در بریتانیا، از آنجا که اِعمال خشونت خانگی علیه دگرباشان جنسی در زمره موارد کلی ارتکاب خشونت خانگی قرار میگیرد، تغییر دیدگاه ضابطان قضایی (پلیس)، کارکنان دادگستریها و همچنین سازمانهای حمایت اجتماعی در اولویت قرار گرفته و پروژههای فراوانی در این زمینه از سوی دولت اجرا شده و میشود.
در دانمارک نیز برگزاری کارگاههای آموزشی مخصوص برای نیروهای پلیس این کشور در مورد شناسایی مصادیق خشونت، از جمله خشونت خانگی و به ویژه خشونت کلامی علیه دگرباشان جنسی از برنامههایی بوده که به طور ویژه اجرا شده است.
در عین حال اما در برخی کشورها از جمله بوسنی و هرزگوین، مونتنگرو و صربستان، تغییر قانون و اجرای برنامههای آموزشی با هم و به طور همزمان به اجرا درآمدهاند.
در کشورهایی هم که قوانین کلی موضوعه آنها در مورد خشونت خانگی چندان کارایی نداشته و موثر نبودهاند، تصویب قوانین جداگانه یکی از راهکارها بوده است.
به عنوان مثال در کشورهایی که «تجاوز درمانی» یکی از خشونتهای شایع علیه دگرباشان از سوی خانواده است (آفریقای جنوبی، هند، کنگو)، جرمانگاری صریح این عمل و همچنین تشکیل کارگروه ویژه برای مبارزه با آن تا حدودی توانسته از شدت و حدت آن کم کند.
بهبود عملکرد پلیس، دادگستریها و دادگاهها در رسیدگی به شکایتهای دگرباشان جنسی در موارد وقوع خشونت خانگی علیه آنان یکی دیگر از روشهایی بوده که در برخی کشورها از جمله برزیل، کلمبیا، هندوراس و مکزیک به اجرا درآمده است. در این کشورها عدم حمایت از دگرباشان جنسی در موارد وقوع خشونت خانگی علیه آنان و عدم رسیدگی قضایی به شکایتهای آنان، یکی از رویههای معمول بوده که نیاز به تغییر آن احساس میشده است. در نتیجه تشکیل گروههای ویژه در پلیس و دادگستریها برای بهبود این وضعیت یکی از برنامههای مثبت در این زمینه بوده است.
تغییر رویههای قضایی نیز نقش مثبتی در حمایت از دگرباشان داشته است. در این زمینه ایالت کالیفرنیا در آمریکا، تنها با تغییر یک رویه قانونی و با حذف تنها یک اصطلاح حقوقی (اعمال تحریکآمیز) توانسته موارد حمایت از دگرباشان را در برابر خشونتگران به شدت کاهش دهد.
خشونت خانگی در میان دگرباشان جنسی
خشونت خانگی در روابط بین زوجهای دگرباش جنسی از دیگر مواردی است که نیاز به توجه ویژه دارد. در این نوع از خشونت خانگی از آنجا که معمولا فرض بر عدم وقوع آن میان دگرباشان است، رسیدگی قضایی و حقوقی به فرد قربانی و حمایت از او در درجه اول اولویت قرار دارد.
در کشورهایی که ازدواج دگرباشان یا زندگی مشترک آنها به صورت قانونی به رسمیت شناخته شده، حمایت قانونی از آنها در صورت وقوع خشونت نیز مورد تاکید قانون قرار گرفته است.
بهرهمندی از قوانین موضوعه خشونت خانگی و مستثنا نشدن دگرباشان از شمول آن، به رسمیت شناختن پدیده خشونت خانگی در ازدواج بین همجنسگرایان، بیطرفی جنسی قانونی و همچنین تصریح قانونگذار بر شمول قوانین، از اقدامات ضروری در این زمینه بوده است.
به عنوان مثال در برخی ایالات آمریکا تصریح قانون در بهرهمندی دگرباشان جنسی از طریق افزودن اصطلاحاتی مانند «روابط عاطفی، قرارهای عاشقانه و زندگی مشترک» به عنوان نوعی از رابطه مشترک رسمی، توانسته تا حد زیادی روابط خارج از ازدواج دگرباشان جنسی را تحت پوشش قانون قرار دهد. ضمن اینکه تاکید قانون در بیطرفی جنسی در ایالاتی مانند مونتانا و کارولینای جنوبی، به خودی خود زوجهای همجنس را مشمول قوانین کلی خشونت خانگی کرده است.
ایجاد مراکز ویژه حمایتی در این زمینه به منظور حمایت از فرد قربانی و ارائه مشورتهای حقوقی در روابط بین زوجین دگرباش جنسی نیز یکی از اقداماتی است که نقش مهمی در کاهش این نوع از خشونت ایفا میکند.
ارائه آموزشهای لازم به ضابطان قضایی در زمینه چگونگی برخورد بدون تبعیض با زوجهای دگرباش و همچنین ایجاد دفاتر ویژه بررسی خشونت خانگی بین دگرباشان جنسی در مراکز پلیس و دادگستریها از طریق همکاری با سازمانهای غیردولتی مدافع حقوق دگرباشان از دیگر برنامهها در کشورهایی هستند که زندگی اجتماعی مشترک دگرباشان را به طور سیستماتیک به رسمیت شناختهاند.
در عین حال روشن است که اولین قدم در راه مبارزه با خشونت خانگی بین زوجهای دگرباش، شناسایی رسمی و قانونی رابطه آنها به عنوان نوعی از زندگی مشترک اجتماعی است.
در مقام عمل اما باید دانست که به طور کلی در راه مبارزه با هر نوع خشونتی علیه دگرباشان جنسی از جمله خشونت خانگی، جرمزدایی اولین قدم و مهمترین آن است، چرا که تنها در این صورت میتوان آنها را به دادخواهی و بلند کردن صدای خود در برابر خشونت ترغیب و از حقشان در برابر خشونت به عنوان یک انسان دفاع کرد.