Photo: Colour/depositphotos.com
باران خسروی
در بحث حمایتگری نکتههای اخلاقی بسیاری برای حمایتگر وجود دارد که در مطلب اخلاق حمایت گری از خشونت دیده به بعضی از این موارد اشاره شده است. یکی از کدهای مهم اخلاقی بحث رازداری، حفظ اسرار و مشخصات (Confidentiality) خشونتدیده است و صرف این که شما از مسئله یا شخص خاصی حمایت میکنید و برای آن زمان، انرژی و حتی کمک مالی میگذارید، به شما حق خاصی نمیدهد که بتوانید از موقعیت خشونتدیده استفاده غیراخلاقی کنید یا اسرار خشونتدیده را برملا کنید. این مطلب به شما کمک میکند جایگاه خود را به عنوان حمایتگر بشناسید و در عین حال جایگاه خشونتدیده و حقوق او را هم در نظر بگیرید.
نقش قانون
در بیشتر کشورها، برای تقویت حفظ اسرار افراد مجازاتهایی در قوانین در نظر گرفته شده است و انتشار یا قرار دادن اطلاعات -بدون اجازه افراد- میتواند برای حمایتگر باعث دردسر و مجازات قانونی شود. البته در بعضی کشورها این قانون تنها به افرادی محدود میشود که شغل یا سمتی رسمی دارند، مثل وکیل، دکتر، پرستار یا مددکار اجتماعی و ….
در بعضی کشورها اما قانون پا را فراتر گذاشته و انتشار اسرار از سمت هر شخص یا گروهی را منع کرده است. مثلا در آمریکا قانون مهمی به نام هیپا (HIPPA) وجود دارد که سازمانها یا افرادی را که به اصل هیپا متعهد هستند از اینکه اطلاعات پزشکی افراد را بدون اجازه آنها در اختیار کس دیگری قرار دهند، منع میکند.
بیشتر ما مسئله رازداری را فقط برای وکلا یا پزشکان میدانیم، چرا که در چنین مشاغلی مردم به دلیل نیازشان به این افراد مراجعه میکنند و به همین دلیل باید به آنها اطمینان داشته باشند. بر مبنای این اطمینان است که آنها اسرار خود را بیان میکنند تا از راهنماییها برای رفع مشکل خود استفاده کنند. اما در مسئله حمایتگری قانون عموما دخالت زیادی (در مجموعه حوزهها) ندارد و این جریان در ایران هم به همین ترتیب است. برای همین لازم است که این مسئله از بعد فرهنگی و اخلاقی بررسی شود و افراد در این زمینه آموزش ببینند و آگاهی خود را بالا ببرند.
برای روشن شدن مسئله حفظ اسرار در بحث حمایتگری در اینجا به چند مورد اشاره میکنیم.
بیشتر بخوانید:
چگونه با حمایتگری به جنگ خشونت خانگی برویم؟
جنبه فردی
شما از شخص خاصی حمایت میکنید و موظف هستید تا زمانی که از او اجازه نگرفتهاید، دست به افشای اسرار او نزنید. به عنوان مثال شما درگیر حمایت کردن از دوستی میشوید که مورد خشونت خانگی قرار گرفته است. شما از شرایط دوستتان بسیار ناراحت هستید و بسیار تلاش میکنید که او را از شرایط خشونتبار نجات دهید. در مقطعی شما به کمک دوستان و اطرافیانتان نیاز پیدا میکنید و مطمئن هستید که با کمک این افراد قطعا شرایط دوستتان بهتر خواهد شد. نکته مهم این است که بدون اجازه یا توافق دوستتان نمیتوانید از طرف او در خواست کمک کنید، مگر این که از قبل به یک توافق در این زمینه رسیده باشید.
جنبه گروهی
فرض کنیم که شما از یک هدف مهم حمایت میکنید، در این زمینه کمپین راه میاندازید و برای پیشبرد کمپین خود به عکس یا حتی نام افراد نیاز دارید. آیا فکر میکنید هدف مهم شما و تغییر احتمالیای که از راه این کمپین به دست میآید به شما این اجازه را میدهد که اطلاعات افراد را بدون اجازه آنها منتشر کنید؟
متاسفانه امروزه در فضای مجازی کمپینهای زیادی را میبینیم که بدون اجازه افراد اطلاعات آنها را منتشر میکنند. مثلا بدون اجازه عکس آنها را منتشر میکنند یا حتی بدون اجازه عکس میگیرند و بعد از آن عکسها را منتشر میکنند و به این دلیل که هدف مهمی را برای تغییر دنبال میکنند، احتمالا اشکالی در روش خود نمیبینند.
یکی از نمونههای موفق قابل اشاره در این زمینه اما کمپین یکمیلیون امضا برای تغییر قوانین نابرابر است. در این کمپین به داوطلبان که هدفشان جمعآوری امضا بود تاکید میشد حتما اول از افراد بپرسند که وقت دارند یا نه، بعد مختصری درباره قوانین نابرابر توضیح دهند و حتما دفترچه آموزشیای را که از قبل توسط تیم حقوقی کمپین درباره قوانین نابرابر ایران تهیه شده بود در اختیار افراد قرار دهند. در مرحله بعد از آنها بخواهند که اگر دوست دارند با ذکر مشخصات (نام، نام خانوادگی و شهر محل سکونت) برگه را امضا کنند. هیچکس هم این حق را نداشت که به جای دیگری امضا کند و اگر فرد آمادگی امضا کردن نداشت، فرم امضا به شخص داده میشد تا بعدا امضا کند و به صندوق پستی اشاره شده در دفترچه قوانین بفرستد.
همچنین به امضاکنندگان گفته میشد هدف نهایی از جمعآوری امضا چیست و توضیح داده میشد که تنها یک تیم (تیم مسندسازی) به امضاها دسترسی دارد و اسامی افراد در نهایت در هیچ روزنامه یا وبسایتی چاپ نخواهد شد.
تمام این موارد گفته شده و آموزش داده شده به داوطلبان برای جلب اعتماد، بالا بردن آگاهی عمومی و در عین حال نشان دادن امانتداری افراد داوطلب جمعآوری امضا و اعضای اصلی کمپین بود که از این بابت به نظر نمونه موفق قابل توجهی است.
اگر رعایت این اصول اخلاقی از جمله امانتداری مهم نبود، هر کس میتوانست به جای اعضای خانواده و دوستان خود امضا کند و قطعا یک میلیون امضا در مدت کمی به دست میآمد که مشخص است نه تنها ارزشی نداشت بلکه به لحاظ اخلاقی هم کار کاملا نادرستی بود.
اگر تاکنون عضو کانال تلگرام خانه امن نشدهاید، کلیک کنید.
موقعیت شغلی
نمونه دیگر امانتداری از معلومات دیگران و رازداری در زمانی است که شما به لحاظ شغلی درگیر حمایتگری میشوید. به عنوان مثال ممکن است شما پرستار، دکتر، معلم، مددکار یا دارای شغلی شبیه به این گروهها باشید و به واسطه شغلتان درگیر کار با افرادی شوید که نیازمند حمایت و حمایتگری شما هستند. در این موارد بهترین الگو این است که بین شما و مراجع یا مددجوی شما توافق رازداری (Confidentiality agreement) امضا شود. به این معنا که شما به افراد میگویید هرچه آنها با شما در میان میگذارند بین شما و آنها محفوظ خواهد ماند و شما حق ندارید بدون اجازه آنها در موردشان یا درباره اطلاعاتی که در اختیار شما قرار دادهاند با کسی صحبت کنید؛ مگر این که جان آنها در خطر باشد یا مورد خشونت باشند یا دادگاه از شما این اطلاعات را خواسته باشد.
استفاده از داستان
شما اما به عنوان نویسنده، محقق، پژوهشگر، دانشجو یا استاد دانشگاه نیازمند استفاده از داستان شخص خشونتدیده هستید و اطمینان دارید که با استفاده از این داستانها حتما باعث بالا رفتن آگاهی مخاطب خواهید شد یا مطلب شما باعث روشنتر شدن مسائل مطرح شده از سوی شما خواهد شد.
همچنین و مهمتر از همه این که اگر در مورد یک ماجرای واقعی صحبت کنید، حرف شما اعتبار بیشتری خواهد داشت. در این موارد شما میتوانید از داستان شخص استفاده کنید اما باید تمام معلومات افراد از جمله اسم، سن، جنس، محل سکونت و … را تغییر دهید تا باعث شناسایی خشونتدیده نشوید. حساسیت این کار چنان است که حتی اگر فکر میکنید در میان مخاطبان شما کسانی هستند که ممکن است از روی داستان هویت شخصیت داستان شما را بشناسند (مثلا داستان شما در مورد یک سلبریتی است)، در این صورت یا نباید از آن داستان استفاده کنید یا آن قدر در وقایع داستانتان دست ببرید که امکان حدس زدن از مخاطب گرفته شود.
چرا حفظ اسرار مهم است؟
گاهی حمایتگران به دلایل زیادی حق خود میدانند که حفظ اسرار نکنند و توجیههای مختلفی دارند. مثلا:
- موقعیت خشونتدیده آن قدر بد است که دیگر به این مسئله اهمیت نمیدهد.
- خودمان شاهد بودیم که آنها این مسئله را با دیگران در میان گذاشتهاند و در افشای موقعیتشان راحت بودند.
- خیلی از موارد وقتی از موقعیت و داستان افراد استفاده میکنیم یا حتی اسم و عکس افراد را اعلام میکنیم، به جمعآوری مالی کمک بهتری میشود.
- برای برانگیختن حس ترحم عمومی نیازمند برملا کردن هویت افراد هستیم.
- افراد بدون دانستن مشخصات هیچ نوع کمکی نمیکنند.
در نهایت کسانی هم هستند که حق خود میدانند به جای دیگران تصمیم بگیرند چرا که به شدت درگیر حمایتگری شدهاند.
تمام موارد مطرح شده اما به شما این اجازه را نمیدهد که حفظ اسرار نکنید. همانطور که وقتی فردی به پزشک یا وکیل مراجعه میکند و درباره بیماری یا مشکل خانوادگیاش مسائلی را با او در میان میگذارد، پزشک یا وکیل موظف به حفظ گفتهها و اسرار اوست، شما هم باید فکر کنید در موقعیت همان پزشک یا وکیل هستید و بدون اجازه فرد حق انتشار یا حق بازگویی موقعیت افراد را ندارید.
یادتان نرود که با بازگویی و بر هم زدن این اصل شما اصول اخلاقی را زیر پا میگذارید؛ همچنان که اعتماد خشونتدیده را در طول پروسه حمایتگری از دست میدهید و در بسیاری از موارد باعث از بین رفتن آبرو یا خدشهدار شدن موقعیت افراد میشوید.
افزون بر این شما ممکن است با این کار سلامت روان یک فرد آسیبدیده را بیش از پیش به خطر بیندازید چرا که معمولا فردی که در موقعیت خشونت است آسیبپذیرتر از افراد دیگر است و به خاطر نیاز به کمک، کمتر شما را نقد میکند یا از نقد کردن شما ترس دارد. این مسئله در طول زمان به سلامت روان فرد آسیب میزند.