photo: ponytail1414/depositphotos.com
هرچقدر آمار جرایم بالا باشد، آسیبهای روحی، روانی و اقتصادی افراد بالا خواهد رفت
خشونتهای خانگی یا خانوادگی نیز تابعی از خشونت گسترده اجتماعی است
علل مختلف ایجاد ناهنجاریهای اجتماعی و خانوادگی به صورت زنجیروار به یکدیگر متصل هستند
در اعمال مجازاتهای جایگزین حبس تا کنون توفیقی حاصل نشده است
باید حقوق اساسی و انسانی همه افراد جامعه، بدون توجه به جنسیتی که دارند، به رسمیت شناخته شود
خشونت خانگی علیه مردان تابویی است که باید شکسته شود زیرا خشونت مشکلی انسانی است، نه موضوعی جنسیتی
بایدگفت که هم زنان و هم مردان، ممکن است در روابط خود مرتکب یا قربانی خشونت شوند
یافتههای پژوهشی درباره شریکآزاری نشان داده است که مردان کمی بیشتر از زنان مورد آزار قرار میگیرند
پدیده مذموم خشونتهای خانگی در چندسال اخیر بهطور افسارگسیختهای افزایش یافته است. با تورقی بر پروندههای قضایی میتوان دریافت که درصد چشمگیری از جنایات رخداده در سالهای گذشته مربوط به منازعات خانوادگی بوده است. چنانکه حسن موسویچلک، رییس انجمن مددکاری اجتماعی ایران، گفته بود که در میان پروندههای قضایی، خشونتهای خانگی رتبه دوم را دارد. خشونت خانگی از حیث کیفرشناسی، به مواردی اطلاق میشود که در محیط خانواده یا از سوی اعضای خانواده ارتکاب جرم علیه یکدیگر صورت گیرد. در نگاه نخست، شاید عموم جرایم پدیدآمده از سوی مردان باشد. البته این نگاه سنتی بهدلیل قدرت جسمانی مردان است اما در عمل در چند سال اخیر زنان مبادرت به اِعمال خشونت علیه مردان می ورزند که همسرکشی یکی از نمونههای بارز این موضوع است. به نظر میرسد سیاست گذاران قضایی برای کنترل خشونتهای بیحدوحصر اجتماعی و خانوادگی باید تدبیری موثر بیندیشند، در غیراین صورت نمیتوان انتظار جامعه ای بالنده و پویا را داشت.
تشدید خشونت های خانوادگی با مجازات زندان
عبدالصمدخرمشاهی، وکیل دادگستری، در تشریح علل جرمشناسی بهوجودآمدن خشونتهای خانگی به «قانون» گفت: رشد روزافزون جرایم از آن دست موضوعاتی است که ابعاد گوناگونی را در بر میگیرد و اگر مسئولان ذیربط چارهای برای کنترل خشونتهای اجتماعی و خانوادگی نیندیشند، جامعه درگیر بحرانی عظیم خواهد شد. روانشناسان، جامعهشناسان و کیفرشناسان سالهای متمادی است که عوامل و ریشههای بروز خشونت را به مسئولان تذکر دادهاند اما آنچه در عمل شاهدیم، بیتفاوتی ایشان به خشونت توسعهیافته اجتماعی است. هر چقدر آمار جرایم بالا باشد، به همان میزان نیز آسیبهای روحی، روانی و اقتصادی افراد بالا خواهد رفت. خشونتهای خانگی یا خانوادگی نیز تابعی از خشونت گسترده اجتماعی است. وی ادامه داد: علل مختلف ایجاد ناهنجاریهای اجتماعی و خانوادگی به صورت زنجیروار به یکدیگر متصلند و نمیتوان یک بخش را نادیده گرفت. برای مثال اعتیاد یکی از مهمترین عوامل ایجاد جرم است. هنگامی که به پروندههای قضایی نگاه می کنیم، ردپای اعتیاد بیش از هر موضوع دیگری در بهوجود آمدن جرم موثر است. اعتیاد خود معلول موضوعاتی چون فقر فرهنگی، فقر اقتصادی و جامعهپذیری نادرست است یا ریشه عموم طلاقها به تفاوتهای فرهنگی و مشکلات اقتصادی بازمیگردد. وقتی احساس امنیت در جامعه وجود نداشته باشد، یا اختلاف طبقاتی به شکل افسارگسیختهای در جامعه وجود داشته باشد، نمیتوان انتظار جامعهای سالم و بیتنش را داشت. برای مثال وقتی جوانی روستایی برای کسب درآمد به شهرهای بزرگ مهاجرت میکند و با اتومبیلهای گرانقیمت که در دست عدهای سرمایهدار است، مواجه میشود، خود را در آن موقعیت تصور میکند و به دلیل آنکه توانایی رسیدن به آن ثروت هنگفت را ندارد، رفتارهایی ضدهنجار از خود بروز میدهد.این وکیل دادگستری خاطر نشان کرد: اما در این بحث لازم است نکاتی مهم در باب رویکرد نظام قضایی ایران گفته شود. در سال های اخیر مجازات زندان، بسیار فراگیر شده است. قضات در هرجرمی تا جایی که می توانند سعی دارند تا مجرمان را روانه زندان کنند. وی با اشاره به اهداف مجازات نیز گفت: در اهداف تعیین شده کیفری، هدف از مجازات زندان اصلاح مجرم بوده است اما این مجازات در حال حاضر نه تنها مشکلی از فرد و جامعه را حل نکرده، معضلات قضایی و اجتماعی را نیز دو چندان کرده است. خرمشاهی در ادامه افزود: فردی که به زندان میرود، نمیتواند خود را با جامعه تطبیق دهد و از سوی دیگر خشم و کینهای سرشار از جامعه و خانواده خود به دل میگیرد. اغلب اختلافها و طلاقهایی که صورت میگیرد نیز به دلیل جدایی میان زن و شوهر به سبب زندان است. از سالها پیش مسئولان قوه قضاییه تاکید میکردند که ضرورت دارد مجازتهای جایگزین حبس اعمال شود اما تا کنون توفیقی در این زمینه حاصل نشده است. موضوع مهم دیگر در ایجاد جرایم خانوادگی موانعی است که بر سر راه پروندههای قضایی وجود دارد. مهم ترین مثالی که در این باب می شود مطرح کرد، موانعی است که بر سر راه طلاق وجود دارد. در پروندههای متعدد، زنان بسیاری هستند که به دلیل مشکلات عدیده همسرشان، درخواست طلاق میکنند اما وقتی از بررسی دقیق سیستم قضایی ناامید میشوند، برای حدف شوهرشان، خود دست به رفتارهای کشنده و خارج از عرف میزنند. وی در پایان افزود: در گذشته شاید بیشتر خشونت های خانگی از سوی مردان علیه زنان اتفاق می افتاد اما اکنون به چنین دلایلی ازسوی زنان نیز رخ میدهد. مشکلات اقتصادی و فرهنگی نیز عواملی هستند که در تشدید خشونتها و جرایم خانوادگی بسیار موثرند. به هرروی، لازم است مسئولان و سیاستگذاران قضایی فکری عاجل برای کنترل جرایم خانگی داشته باشند.
نگاه جنسیتزده در خشونتهای خانگی
رامین جمالی، کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، با تکیه بر مستندات روانشناسانه باور دارد که خشونتهای خانگی فقط در خصوص زنان رخ نمیدهد و در موارد متعددی مردان نیز قربانیان چنین خشونتهایی هستند. او در گفتوگو با «قانون» اظهار کرد: هنگامی که در حوزه آسیبهای اجتماعی، سخن از خشونت خانگی بهمیان میآید، بیدرنگ در ذهن مخاطب تصویر مردی بیرحم و سنگدل که در حال آزار و اذیت زنی مظلوم و بیدفاع است، تداعی میشود. بهدلیل آنکه بهطور میانگین مردها از نظر جسمانی بزرگتر و نیرومندتر از زنان هستند و همچنین به دلیل وجود تصوراتی جنسیتزده (مثل نسبتدادن خشونت به طبیعت مردانه و ملایمت به طبیعت زنانه) در اغلب موارد مردان به عنوان عاملان و زنان به عنوان قربانیان خشونت در نظر گرفته میشوند. این جهت گیریهای جنسیتی با تاثیرگذاشتن بر ادراک عموم مردم، از قربانیسازی زنان حمایت کرده و در نهایت خشونت خانگی را موضوعی جنسیتی و زنانه جلوه میدهد. این کارشناس در ادامه افزود: بهطوری که در نگاه جامعه، خشونت مردان علیه زنان همواره ناپسندتر و غیرقابلگذشت تر از خشونت زنان علیه مردان انگاشته می شود. اما خشونت خانگی مسالهای وابسته به جنسیت نیست و این فقط زنان نیستند که قربانی خشونت خانگی میشوند. فرهنگ عامه حاکی از آن است که همواره زنان در معرض انواع خشونتها قرار میگیرند. برای بررسی این موضوع لازم است در ابتدا تعریفی از خشونت خانگی ارائه شود. وی در تعریف خشونت خانگی گفت: خشونت خانگی بسته به زمینهای که در آن به کار برده میشود، تعاریف متفاوتی دارد. اما در نگاهی کلی و بر پایه برآیندی از تعریفهای ارائه شده، میتوان گفت که خشونت خانگی الگویی از رفتارهای تهاجمی و آزاردهنده شامل حملات و آزارهای جسمی، جنسی، روانی-کلامی و همچنین فشار و تهدیدهای اقتصادی است که افراد علیه شریک صمیمی و یا اعضای خانواده خود بهکار می برند. امروزه برخی یافته های پژوهشی حاکی از آن است که خلاف باور عمومی، هم زنان در روابط صمیمی و زناشویی مبادرت به خشونت میورزند و هم مردان قربانی این نوع از خشونت میشوند. برای نمونه نتایج پژوهشی با هدف تعیین میزان شیوع خشونت فیزیکی در روابط صمیمی که به مرور ۲۴۹مقاله بین سالهای ۲۰۰۰تا۲۰۱۰ میلادی در کشورهای انگلیسیزبان(شامل استرالیا، کانادا، نیوزلند، آفریقای جنوبی، ایالات متحده و بریتانیا) پرداخته بود، نشان داد که تا آن زمان۱/۲۳درصد از زنان و ۳/۱۹درصد از مردان در روابط صمیمی خود، خشونت فیزیکی را تجربه کرده بودند. وی ادامه داد: نتایج بخش دوم این پژوهش نیز نشان داد که ۳/۲۸درصد از زنان و ۶/۲۱درصد از مردان گزارش داده بودند که در روابط صمیمی خود مرتکب خشونت فیزیکی شدهاند. همچنین یافتههای پژوهشی در مورد شریکآزاری در میان ۶گروه قومی آسیایی-آمریکایی نشان داد که مردان کمی بیشتر از زنان از سوی شریک صمیمی خود مورد آزار قرار گرفته بودند. اگرچه تشخیص خشونت خانگی بهدلیل آنکه اغلب پشت درهای بسته و بهدور از چشم جامعه اتفاق میافتد، بسیار دشوار است بااینحال، بیشتر مطالعات مربوط به خشونت خانگی، بهطورعمده برروی زنان به عنوان قربانیان اصلی خشونت متمرکز شده است. همچنین از آنجایی که بسیاری از این پژوهشها، برپایه گزارشهای قربانیان انجام گرفته است، بنابراین خشونت خانگی علیه مردان، به دلیل اجتناب بسیاری مردان از گزارشکردن خشونت اِعمالشده علیه آنان، بنا به دلایلی همچون ترس از قضاوت اطرافیان، تحقیرشدن و مورد تمسخر قرارگرفتن، فردی ضعیف انگاشتهشدن، انزوای اجتماعی و همچنین نبود مراکز حمایتی، در مقایسه با خشونت خانگی علیه زنان کمتر قابل شناسایی و پیگیری است.
خشونت خانگی علیه مردان در ایران
جمالی در ادامه افزود: یافتههای پژوهشی حاکی از آن است که بسیاری از مردانی که قربانی خشونت خانگی میشوند، علاوه بربیماریهای جسمی، از طیف گستردهای از اختلالات روانشناختی مانند اختلال استرس پس از آسیب، افسردگی، اندیشهپردازیِ خودکشیگرا، نشانههای پریشانی روانشناختی عمومی نیز رنج میبرند. در ایران نیز مانند بسیاری دیگر از کشورها، خشونت خانگی علیه مردان نهتنها بهعنوان گونهای از آسیبهای اجتماعی در نظر گرفته نمیشود، بهموضوعی برای برنامههای طنز تلویزیونی و همچنین دستمایهای برای تمسخر و تحقیر مردان قربانی این نوع از خشونت، تبدیل شده است. برچسبهایی مانند مردان زنذلیل خود گواهی بر این مدعاست. در واقع باید عنوان کرد که آمار دقیقی از خشونت خانگی زنان علیه مردان در کشور وجود ندارد. از دلایل اصلی این موضوع هم میتوان به نگرانی و ترس مردان ایرانی از گزارشدادن و ابراز تجربه خشونت از سوی همسرانشان اشاره کرد. زیرا جامعه با زیر سوالبردن مردانگی این افراد، به آنان برچسب میزند. اگرچه عمده آمارهای ارائه شده و پژوهشهای صورتگرفته درباره خشونت خانگی در کشور، معطوف به خشونت علیه زنان است با اینحال، پژوهشها و آمارهای انگشتشماری نیز وجود دارد که به مساله خشونت خانگی علیه مردان پرداختهاند. بعضی از آنها را میتوان چنین برشمرد: نخست آنکه، در نتایج پژوهشی با هدف برآورد نرخ شیوع خشونت خانوادگی و الگوی رایج آن بر روی ۴۶۰زوج در شهر تهران نشان داد که بهطور کلی، زنان نیز مرتکب خشونت می شوند. وی ادامه داد: این نکته، هم از طریق گزارش خود زنان از ارتکاب به خشونت و هم از طریق گزارش مردان از تجربه آزار از جانب همسرشان مشخص شد. در این پژوهش، ۶۹درصد از مردان گزارش کرده بودند که از سوی همسرانشان مورد خشونت فیزیکی قرار گرفتهاند. دوم، یافتههای پژوهشی است که با هدف بررسی جامعهشناختی خشونت زنان علیه مردان، برروی نزدیک به ۴۰۰مرد متاهل در شهر بابلسر انجام گرفت. این پژوهش حاکی از آن بود که ۶۹درصد از مردان خشونتِ پایین، ۱۸درصد خشونت متوسط و سه درصد خشونت بالا را از سوی همسران خود تجربه کرده بودند. بیشترین نوع خشونت نیز مربوط به خشونت روانی (مانند تحقیر، فحاشی، تهدید مداوم به طلاق، سوءظن داشتن، قهر و تبعیض بین خانواده خود با خانواده شوهر) بوده است. این روانشناس به نتیجهگیری تحقیق اشاره کرد و گفت: در پایان، پژوهشگران مهمترین مانع پیشِ رو در اینگونه پژوهشها را تمایلنداشتن مردان به ابراز تجربه خشونت علیه خود در خانه عنوان کرده بودند. سوم آنکه، در پژوهشی که با هدف شناخت مصادیق خشونت خانگی علیه مردان و پیامدهایش، با ۵۰مرد متاهل ساکن تهران مصاحبه دقیقی انجام شده بود، مصاحبهشوندگان شایعترین و موثرترین نوع خشونت اِعمالشده علیه آنان را خشونت روانی-کلامی همسرانشان مطرح کردند و معتقد بودند، مردانی بیشتر در معرض خشونت خانگی قرار میگیرند که وضعیت اقتصادی نامناسب، وابستگی مالی به همسر، مشکلات اخلاقی و یا اعتیاد به مصرف مواد مخدر داشته باشند؛ بهاینمعنا که با تضعیف شدن پایگاه قدرت مردان در خانواده، آنان بیشتر در معرض خشونت از سوی همسرانشان قرار گرفته و قربانی خشونت خانگی میشوند. چهارمین دستاورد، یافتههای پژوهشی است که بر روی ۲۷۰مرد متاهل شهر تبریز صورت گرفت. این تحقیق نشان داد که شوهرآزاری نیز بهطوروسیعی در حال وقوع است و زنانی که تحصیلات بالاتری دارند، میزان بیشتری از خشونت را علیه شوهران خود اِعمال کرده بودند. وی به سخنان قاضی اسلامی اشاره کرد و توضیح داد: همچنین این نکته هم شایان ذکر است که ابراهیم اسلامی، قاضی دادگاه کیفری یکاستان تهران، در همایش «خشونت زنان علیه مردان و پدیده شوهرکشی» در دانشکده حقوق دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکز اعلام کرد که ۳۵هزار پرونده شوهرآزاری در ۶ماه نخست سال ۱۳۹۵، به پزشکی قانونی ارسال شده و از هر ۱۰پرونده قتل همسرکشی که در دادگاه کیفری تهران بررسی می شود، هفت پرونده آن مربوط به شوهرکشی است. وی خاطرنشان کرد: همچنین مدیرکل پزشکی قانونی استان مازندران نیز اعلام کرده است که میزان پروندههای شوهرآزاری در این استان در نیمه نخست سال۱۳۹۵ درمقایسهبا مدت مشابه سال گذشته ۲۱درصد افزایش داشته است. گرچه آمارهای رسمی و پژوهشهای علمی در این زمینه بسیار انگشتشمار است، با وجود این، همین اطلاعات اندک نیز به ما یادآوری میکنند که خشونت خانگی علیه مردان حقیقتی است که پشت درهای بسته و به دور از چشم جامعه اتفاق میافتد. در نهایت با توجه به مطالب بیانشده باید گفت که هردوی زنان و مردان، ممکن است که در روابط خود مرتکب و یا قربانی خشونت شوند و تبعیض جنسیتی میان قربانیان خشونت خانگی، نمیتواند بازتاب مثبتی در جامعه داشته باشد، چرا که برای حرکت به سوی جامعهای پویا و پیشرفته و برای داشتن فردایی بهتر، باید حقوق اساسی و انسانی همه افراد جامعه، بدون توجه به جنسیتی که دارند، به رسمیت شناخته شود.
خشونت خانگی علیه مردان تابویی است که باید شکسته شود، زیرا خشونت مشکلی انسانی و نه موضوعی جنسیتی است. در پایان و با در نظرداشتن سخنان اخیر کارشناسان، باید گفت که نمیتوان به موضوع خشونتهای خانگی یکسویه نگاه کرد و در خوانش این موضوع علاوهبر ایجاد زمینههای کیفرشناسی برای پیشگیری از جرایم یا رفتارهای ضدهنجار، باید شکل خشونت و جنسیت را نیز در نظر داشت، زیرا با توجه به دستاوردهای قضایی و جامعهشناسی، فقط زنان قربانیان خشونتهای خانگی نیستند. مهمترین موضوعی که در این راستا میتوان به آن اشاره کرد، پدیدهای بهنام شوهرکشی است. ازسویدیگر، ضروری است که مقامات قضایی با اقدامات تامینی مناسب همچون تشکیل پرونده، سوءسابقه افراد را دلیلی بر نظارت های قضایی بدانند. زیرا اگر چنین رویکردی در میان باشد، میزان جرایم ارتکابی کاهش خواهد یافت.
منبع: پایگاه خبری قانون