رشتهای در دانشگاه “نورث وسترن” (در ایالت ایلینوی آمریکا) تدریس میشود که به دانشجویان میآموزد چگونه یک خانواده سالم داشته باشند.
تحقیقات نشان میدهد که شادی در زندگی تحتتأثیر کیفیت و چگونگی ازدواج افراد است؛ درحالیکه طلاق دومین واقعه اضطرابآور در زندگی است که ممکن است هر کسی آن را تجربه کند. با این حال برای تقریباً نیمی از همه زوجهایی که ازدواج میکنند، احتمال اینکه طلاق بگیرند وجود دارد و بسیاری از زوجها هم در روابط خود احساس ناخشنودی میکنند و بهطور کامل راضی نیستند.
اساتید رشته “ازدواج ۱۰۱” در دانشگاه نورثوسترن میخواهند این روند را تغییر دهند. هدف آنها این است که به دانشجویان کمک کنند تا در طول زندگی خود روابط عاشقانه پایداری داشته باشند. دانشجویان هفتهای یکبار کنفرانس داده و در قالب گروههای کوچکتر به بحث و تبادل نظر درباره موضوعاتی از قبیل خیانت، اعتیاد، پرورش کودک و مسائل زناشویی میپردازند.
در نگاه نخست، شاید تشکیل کلاسهای تحقیقاتی دانشگاهی برای چنین موضوعی بیهوده به نظر برسد، اما اساتید این رشته معتقدند واحدهای آن به هیچ عنوان ساده و معمولی نبوده و همین امر موجب شده است برای حدود ۱۴ سال متوالی در این دانشگاه تدریس شود. اساتید “ازدواج ۱۰۱” معتقدند دانشگاه زمان مناسبی است برای دانشجویان تا بتوانند درباره روابطشان در آینده مطالبی بیاموزند.
الکساندرا سولومون استاد دانشگاه و درمانگر خانواده که با انستیتو خانواده دانشگاه نورثوسترن همکاری میکند، در این باره میگوید: “تمام سالهای دانشگاه در اینجا صرف این میشود که دانشجویان درباره این بیندیشند که چه کسی هستند؟ چه کسی را عاشقانه دوست دارند و به عنوان شریک زندگی چه میخواهند؟ ما در اینجا درباره اینکه چه چیزی منجر به یک رابطه سالم میشود، به تفصیل و با حوصله کار میکنیم و آموزش میدهیم”. اساتید این رشته که همراه با مصاحبه با افراد متأهل و ارائه مقالات علمی ارائه میشود، آن را نوعی مقابله علیه مشکلات بالقوه زندگی میدانند.
تاریخچه تحصیلات آکادمیک درباره ازدواج در آمریکا
آموزش مسائل مربوط به ازدواج در آمریکا در ابتدا به عنوان راهی برای بررسی مسائل جنسی زنان آغاز شد. استفانی کونتز رییس شورای خانواده معاصر (یک مؤسسه مردمنهاد و تحقیقاتی آمریکایی درباره خانوادههای آمریکایی) و نویسنده کتاب “ازدواج، یک تاریخ” در اینباره میگوید: “آموزش ازدواج صدها سال با هدفگذاری بر روی زنان رواج داشته است. برای سالها تصور میشد که این وظیفه زنان است که ازدواج و زندگی متأهلی را ادامه دهد”.
در طول دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ ترس از آزارهای جنسی و آینده تأهل بسیاری از طرفداران علم بهنژادی (علم اصلاح نژاد انسان) همچون “پل پاپنو” را بر آن داشت تا نسبت به مشاورههای ازدواج حساس شوند. پل پاپنو خود در اینباره چنین مینویسد:”اگر ما میخواهیم اوضاع جمعیت را بهبود بخشیم، نباید ازدواج را از افرادی که شایسته آن هستند سلب کنیم، بلکه باید کاری کنیم آنها بتوانند ازدواج کنند”.
رشتههای دانشگاهی مرتبط با ازدواج در طول سالهای بعد از جنگ جهانی دوم و درست زمانی که نرخ ازدواج بسیار بالا بوده و زنان تشویق میشدند که خانهدارانی شاد باشند، محبوبتر شد. کونتز در اینباره چنین توضیح میدهد: “در آن زمان آموزش درباره ازدواج با تأکید بر کلیشههای جنسیتی، نژادی، عقاید طبقاتی درباره وضعیتهای تأهل ایدهآل پیش میرفت. عقلانیت حاکم در آن زمان اینگونه بود که تنها راه داشتن یک ازدواج موفق آن است که زن آن دسته از آرزوهایش که حس برتریجویی مرد را تضعیف میکند را رها کرده و به خواستههای شوهرش اولویت بدهد”. به عنوان مثال کالج مهندسی دانشگاه نیویورک “جوایز همسر خوب” را به زنانی اعطا میکرد که شوهران خود را بر خود مقدم دانسته و با فراهمکردن آرامش و امنیت خاطر برای همسران خود باعث تمرکز حواس آنها در درسها میشدند.
طرح ازدواج سالم و موافقت نمایندگان با آن
موج دیگری در زمینه علاقه به تداوم تحصیلات آکادمیک درباره ازدواج حدود یک دهه قبل اتفاق افتاد. زمانی که دولت جورج بوش ابتکاری را با عنوان “طرح ازدواج سالم” برای بهبود اوضاع ازدواج مطرح کرد و با موافقت نمایندگان کنگره در هر دو حزب مواجه شد.
هر چند این طرح نیز با انتقاداتی روبهرو بود. متیو جانسون مدیر آزمایشگاه مطالعات ازدواج و خانواده در دانشگاه بینگهمتون در نیویورک در اینباره چنین میگوید: “ما نمیدانستیم که آیا ادبیات علمی موجود درباره ازدواج، در مورد خانوادههای با درآمد کم نیز کاربرد دارد یا خیر؟؛ چراکه بیشتر آنها برای خانوادههای متوسط جامعه در نظر گرفته شده بودند. برخی در جوامع علمی و دانشگاهی تلاش میکردند اینگونه نشان دهند که صرف بودجه برای آموزش ازدواج زوجهای کمدرآمد خروجی لازم را نداشته باشد، اما صدای ما توسط کسانی که احساس میکردند این کار ارزش ریسککردن را دارد شنیده شد”.
کلاسهای آموزش ازدواج برای دانشآموزان دبیرستانی
این روزها کلاسهای آموزش ازدواج بیشتر بر روی دانشآموزان دبیرستانی و به عنوان کلاسهای اقتصاد و یا سلامت در خانه هدفگذاری شده است؛ اینکه دانش آموزان بیاموزند چگونه ساختار خانواده بر ایجاد یک فرزند خوب میتواند مؤثر باشد، اینکه روابط پایهای و مهارتهای ارتباطی درست را یاد بگیرند یا حتی توانایی این را پیدا کنند که حداقل برای ۲۴ ساعت از یک نوزاد نگهداری کنند.
“ازدواج ۱۰۱” و آموزش خودشناسی برای دستیابی به رابطه صحیح خانوادگی
“ازدواج ۱۰۱” دانشگاه نورثوسترن در میان رشتههای دانشگاههای همطراز بسیار منحصر به فرد است؛ چراکه به طور مفهومی و مستقیم بر روی یادگیریهای تجربی و خودشناسی برای تمرین حقیقی آموزش عشقورزیدن و رابطه صحیح خانوادگی متمرکز شده است.
خانم سولومون در اینباره میگوید: “درحالیکه فرهنگ عامه غالباً عشق را به عنوان امری تصادفی و شانسی جلوه میدهد، آموختن اینکه چگونه به درستی عاشق کسی باشیم، مربوط به احساسات نیست”.
دانشجویان در این کلاسها چه میآموزند؟
خودشناسی نخستین گام برای داشتن یک رابطه خوب است
سولومون در اینباره میگوید: “ساختار این رشته بر اساس تصحیح یک سوءتعبیر است. برای اینکه ازدواج کارکرد خوبی داشته باشد، شما باید شخص درست و مورد نظر باشید. پیام ما شاید به نحوی مغایر با فرهنگ رایج باشد. تمرکز ما بر این است که آیا شما خود شخص درست و مورد نظر برای ازدواج هستید یا خیر؟ از آنجاکه ما در این کلاسها با جوانان ۱۹-۲۰ و ۲۱ ساله روبهرو هستیم، بهترین کار این است که به آنها کمک کنیم درک کنند خود چه کسی هستند؟ کجا هستند؟ از کجا آمدهاند؟…؛ که اگر پاسخ اینها را بدانند به مرحلهای رسیدهاند که میتوانند شخص دیگری را در زندگی خود وارد کنند.
بحرانهای خانوادگی اجتنابناپذیر هستند، اما میتوان آموخت که چگونه با آنها مواجه شویم
اساتید این رشته بر این باورند که خودشناسی و خودکاوی بدون دانستن اینکه فرد از کجا آمده، غیرممکن است. سولومون میگوید: “دانستن گذشته و اینکه در چه خانوادهای رشد کردهاید، به شما کمک میکند بفهمید در حال حاضر چهجور انسانی هستید و چه ارزشهایی دارید”؟ برای اینکه دانشجویان متوجه شوند چه چیزهایی نگاه آنها نسبت به عشق را ساخته و پرداخته میکنید، اساتید دانشگاه از آنها خواستند تا با والدین خود درباره روابطشان مصاحبه کنند.
به دانشجویان میآموزیم خود را قربانی ندانند
هنگامی که شما دقیقاً میدانید که چرا رفتاری را انجام دادهاید، بهتر با بحرانها – بحرانهایی که در هر رابطه طولانیمدت قطعاً بروز میکنند- مواجه خواهید شد. اینگونه است که خودآگاهی و خودشناسی به شما کمک میکند از رفتارهایی که طرف مقابلتان را در موضع دفاعی قرار میدهد، اجتناب کنید. اساتید این رشته به دانشجویان میآموزند سرزنشکردن، سادهانگاریهای مبالغهآمیز و اینکه همواره خود را به عنوان یک قربانی در رابطه با طرف مقابل فرض کنند، جزو خصوصیات زوجهای ناشاد بوده و منجر به ازدواجهای شکستخورده میشود.
همچنین در این کلاسها به دانشجویان میآموزند به جای اینکه بحرانها را به نحوی که حتماً باید در آن یک نفر برنده و یک نفر بازنده باشد، ببینند، بتوانند آن را موقعیتی فرض کنند که به آنها کمک میکند به عنوان دو انسان دوشادوش یکدیگر ایستاده و با مشکلات مواجه شوند.
یک ازدواج موفق نیازمند داشتن مهارت است
بیشک اصلیترین مسأله در این رشته این است که پرورش روابط خوب، نیازمند مهارت است. عشق، مفهومی رمانتیک است و اگر بخواهیم درباره مهارتسازی و مهارتهای ارتباطی صحبت کنیم، شاید کمی غیررمانتیک به نظر برسد، اما این مسأله واقعاً مهم است. یکی از اسطورههای محبوب فرهنگ ما درباره ازدواج این است که باید ازدواج را ساده بگیریم، اما واقعیت آن است که بیشتر ما مهارتهای لازم برای ازدواج را نداریم. به همین دلیل است که در کلاسهای “ازدواج ۱۰۱” علاوه بر مصاحبه با والدین، لازم است دانشجویان مصاحبههایی با زوجهای پیر و جوان در سنین متفاوت انجام داده و با کنکاش درباره پاسخ سؤالات تخصصی هدفمند، بتوانند منطق درست و صحیحی بین مطالب تئوری آموختهشده در کلاسها و واقعیتهای زندگی این زوجها پیدا کنند.
شما و همسرتان نیازمند رسیدن به یک جهانبینی مشترک هستید
علیرغم اهمیت تعامل مناسب، باز هم بهترین تعاملها نمیتوانند به زوجهایی که دنیا را کاملاً متفاوت از یکدیگر میبینند، کمک کنند. یکی از متونی که در این رشته تدریس میشود کتاب “آیا عشق ما مستدام خواهد بود؟” نوشته سام هامبرگ است. هامبرگ در کتاب خود چنین مینویسد :”برای اینکه مردم در ازدواج خود شاد باشند، نه تنها باید حرف طرف مقابل را بفهمند، بلکه باید تجربهای که پشت کلمات او نهفته است را نیز به درستی درک کنند”.
اساتید این رشته به دانشجویان خود میآموزند که درصورتیکه بدانند در زندگی چه چیزی برایشان مهم است، چه ارزشهایی را لحاظ میکنند، در مسائل روزمره زندگی چه اموری برایشان اهمیت دارد و اولویتهای جنسیشان چه چیزهایی است؟ و در کل اگر بدانند “چه کسی هستند؟”، آنگاه مطمئناً در موقعیت بهتری خواهند بود که درک کنند با چه کسی جهانبینی مشترکی دارند.
یکی از موارد مورد توجه در این گزارش، آموزش مسائل مربوط به ازدواج در دانشگاههاست. اینکه برای حدود ۱۴ سال این رشته در یکی از دانشگاههای معتبر آمریکا تدریس میشود، نشان از دغدغهمندی و شناخت واقعیتهای جامعه امروزی در نظام آکادمیک آمریکا دارد. این در حالی است که به نظر میرسد در جامعه ایرانی که خانواده جزو مهمترین و مقدسترین نهاد جامعه است، این نگاه علمی و آکادمیک کمتر لحاظ شده و اغلب در کلاسهای آموزشی و مشاورههای متفرقه به آن پرداخته میشود که این خود جای تحلیل و بررسی بیشتر دارد. نکته قابل توجه دیگر تأکید برگزارکنندگان این رشته بر خودشناسی جوانان است؛ امری که سبب مسئولیتپذیری و تعهد در روابط شده و میتواند موجب پایداری خانواده باشد.
مفهوم دیگری که در این گزارش قابل تأمل است این است که در این کلاسها پیشگیری از شکلگیری ازدواجهای نابهسامان قبل از درمان ازدواجهای شکستخورده مورد بررسی قرار گرفته و سعی میشود با مفهوم ازدواج به عنوان امر سادهای که در هر زمان و مکان قابل انجام است، مقابله شود.
منبع: مهرخانه