Photo: www.BillionPhotos.co/Bigstock.com
ماهرخ غلامحسینپور
چطور ممکن است عاشق کسی باشی اما او را کتک بزنی؟ در گیر و دار رابطهای که اجبار قانونی برای ماندگاری در آن وجود ندارد و اصل اساسی و بنیادین آن، اختیار طرفین ماجراست آیا امکان بروز خشونت هم وجود دارد؟ در ایران و در سراسر جهان آمار دهشتباری از بروز خشونت در روابط غیررسمی و عاشقانه وجود دارد. رابطهای که به قول شکیبا شاکرحسینی، فعال حقوق زنان، «مشاهده، مطالعه و آسیبشناسی آن کماکان مغفول مانده و هنوز این شکل از رابطه در پردهای از پروا، حجب، حیا و آبروداری اتفاق میافتد و عموما هم آشکار و علنی نمیشود.» و همین امر است که دهشت ماجرا را دوچندان میکند چرا که به علت ویژگیهای خاص رابطه غیررسمی و شرایط شکننده و لغزان طرفین ماجرا، غالبا در مورد بروز انواع خشونت در چهارچوب آن، سکوت و مدارا میشود. اما علیرغم آن سکوت، کماکان بالا بودن آمار شاکیان روابط غیررسمی و عاشقانه نشاندهنده گستردگی ابعاد این شکل از خشونت است که تنها اندکی از آن از پرده حیا و مصلحتاندیشی بیرون میزند و راه به قانون میبرد.
شکیبا شاکر حسینی در یاداشتی برای در مورد موقعیت زنان در روابط غیررسمی میگوید: «زنی که در رابطه گزیده خود مورد خشونت کلامی یا فیزیکی یا اشکال دیگر خشونت پنهان قرار میگیرد، در حالیکه سعی میکرده نوع متفاوتی از رابطه برابر انسانی بدون سلسله مراتب قدرت را تمرین کند، بار دیگر به جایگاه فرودست سقوط میکند. چنین خشونتی که نه ابعاد حقوقی دارد و نه هزینه اجتماعی به خشونتورز تحمیل میکند، با مسکوت ماندن، حاشیه امنی برای فاعل خشونت فراهم میآورد. اطمینان به اینکه از طرفی چنین خشونتی در چهارچوب عشق تفسیر و پذیرفته خواهد شد و از طرف دیگر حتی اگر پذیرفته نشود تبعاتی در پی نخواهد داشت؛ هیچ مانعی برای فرد مستعد خشونتورزی باقی نمیگذارد.»
اما سوال اینجاست که در صورت بروز خشونت در روابط عاشقانه یا غیررسمی، و با فرض بر اینکه یکی از طرفین ماجرا قصدی برای پنهان نگه داشتن خشونت نداشته باشد و یا اینکه اساسا قائل به تقابل با سنت باشد، آیا هیچ راهکار قانونی برای حمایت از قربانی چنین روابطی اندیشیده شده است؟
حمیده عیلزاده، کارشناس حقوق در مورد خشونت در روابط عاشقانه و برخورداری از حمایت قانونی در این شکل از خشونتها به خانه امن میگوید: «در چهارچوب رابطههای خارج از عقد سنتی یا قانونی، متاسفانه در ایران هیچ حقی برای طرفین رابطه قائل نیستند و در صورت شکایت از سوی قربانی ماجرا، چه بسا موجب افزایش اتهامات دیگر به پرونده قربانی نیز بشود.»
این کارشناس حقوق جزا با اشاره به اینکه هر فردی فارغ از اینکه در چه نوع و شکلی از رابطه قرار دارد؛ اعم از دوستی، همکاری و ازدواج، به عنوان یک انسان عادی میتواند از فردی که او را مورد ضرب و جرح قرار داده شکایت کند، میافزاید: «این شکایت در چهارچوب رابطهای که در آن قرار دارد معتبر است. اما روابط غیررسمی عملا به لحاظ قانونی دارای اعتبار نیستند تا شکایت در مورد مناسبتهای آن هم معتبر باشد.»
به عقیده این کارشناس اگر یکی از طرفین رابطه به واسطه خشونت فیزیکی در چهارچوب رابطه خارج از ازدواج به شکایت علیه طرف دیگر اقدام کند، پیش از رسیدگی به شکایت، متهم به رابطه نامشروع میشود و دادگاه در مرحله نخست به موضوع جرم و مجازات مرتبط با رابطه نامشروع فرد شاکی میپردازد و بعد از آن است که به مسئله شکایت فرد در خصوص ضرب و جرح بهعنوان شهروند عادی، توجه نشان میدهد. به همین دلیل هم در اغلب موارد حتی در صورت بروز خشونت فیزیکی، فرد برای اینکه در معرض اتهام رابطه نامشروع و عواقب سنگین آن قرار نگیرد، قید شکایت و پیگیری را میزند.
او در مورد امکان پیگیری خشونت جنسی یا خشونت روانی و کلامی تاکید میکند که اساسا این شکل از خشونت قابل ردیابی و پیگیری نیست: «خشونت جنسی و کلامی حتی در روابط رسمی زوجین هم بسیار سخت مطرح و پیگیری میشود. روابط غیررسمی که جای خود دارد.»
اما مسئله اینجاست که چرا کسی که در مسیر یک رابطه آزاد و انتخابی قرار دارد، اساسا آزار و خشونت را تحمل میکند و نسبت به بروز و شهود آن به مراجع قانونی مراجعه نمیکند؟ انگیزه قربانی ساکتمانده در یک رابطه عاشقانه یا انتخابی چیست؟ در این مورد نظر یک کارشناس ارشد روانشناسی بالینی را جویا میشوم.
ناهید امیرناصری، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی و مشاور امور خانواده سازمان بهزیستی در این مورد میگوید: «عوامل مختلفی وجود دارد و مولفههای زیادی را در این خصوص میشود برشمرد. یک مورد مشاوره داشتم از یک دختر ۳۲ ساله و یک پسر ۳۶ ساله که بعد از چهارسال رابطه خارج از ازدواج به من برای مشاوره مراجعه کردند. یک رابطه ۴ ساله داشتند که دو سال پیش از مراجعه به مشاور به فرسایش رسیده بود اما هیچکدام حاضر به ترک رابطه نبودند. دلایلی هم که ارائه میدادند مختلف بود. در ابتدای مشکلاتشان با این توجیه که هنوز هم لحظات خوشی را در این رابطه تجربه میکنند ادامه داده بودند. بعد از مدتی اثری از آن لحظات خوش معدود هم باقی نمانده بود اما پسر میگفت من با اینکه از رابطه لذتی نمیبردم اما این تنها رابطه آشنایی ست که دارم یعنی در عین اینکه با وجود این رابطه اذیت میشوم اما احساس امنیت هم میکنم. هر دویشان هم مرتکب خشونت میشدند و هم تحمل میکردند. شاید دلیل اینکه رابطه را ترک نمیکردند هم همین بود که سهم هر دو برابر بود. اما وقتی به من مراجعه کرده بودند قصد داشتند جدا شوند اما راهش را نمیدانستند. هر دوی آنها از اینکه رابطه را ترک کنند و تنها بمانند و به قول خودشان چهار سال عمرشان برباد رفته باشد سخت ترسیده بودند.»
او به مسئله احساس امنیتی اشاره میکند که حتی ممکن است یک رابطه بیمار، به طرفین یک رابطه القا کند. از این کارشناس سوال میکنم: «افرادی که درگیر یک رابطه نابرابر و خشونتبار عاشقانه هستند چطور قادرند آن را با کمترین میزان آسیب و رنج، ترک کنند؟»
«در این مواقع افراد گاهی احساس گناه میکنند برای پیشقدم شدن در ترک رابطه یا حتی گزارش دادن در مورد خشونتی که متحمل میشوند. این افراد به باور من باید آرامآرام رابطه را کمرنگ کنند. مثلا بیدلیل برای دیدن هم اقدام نکنند. یا اگر قراری میگذارند فردی که میخواهد رابطه را ترک کند سر قرار حاضر نشود. البته اطلاع بدهد که نمیتواند بیاید. باید پلهپله به عقب برگردند. مثل غریبهها شروع کنند به احترام گذاشتن به همدیگر. در کار هم دخالت نکنند. سرک نکشند. شروع کنند به حفظ حریمی که پیش از آشنایی وجود داشت. کمرنگ کردن رابطه یکی از بهترین راهها برای ترک روابطی است که امیدی به ادامهاش نیست. کمی زمانبر است اما آسیب کمتری برای طرفین به همراه خواهد داشت.»