Photo: Bigedhar/Bigstock.com
مترجم: فرشید افشار
بِکی دختری ۱۳ ساله بود که هیچوقت تصور نمیکرد در نوجوانی گرفتار خشونت خانگی شود. او همیشه تصور میکرد، خشونت خانگی تنها زنان متأهل و مسن را تهدید میکند. اما بِکی خیلی زود با این واقعیت در دوران نوجوانیاش مواجه شد.
من از سن ۹ سالگی عاشق پسری به نام بن شدم. ما مرتب با هم قرار میگذاشتیم اما با این حال او در همان سن ۱۱ سالگی به من خیانت کرد و قلب مرا شکست. در ۱۳ سالگی او برگشت و ما باز با هم بودیم. اوایل همه چیز خیلی خوب بود. او مهربان و عاشق بود. اما بعد از یک سال دوباره عوض شد. به من اجازه نمیداد که بدون خودش از خانه بیرون بروم. او مدام من را زیر نظر داشت و کنترل میکرد و میخواست بداند که من با چه کسانی رفت و آمد میکنم و حتی در مدرسه دوست هستم. هر وقت پسری را نزدیک من میدید بدترین حالت را در نظر میگرفت و شروع به دعوا و کتککاری میکرد.
از ترس فلج شده بودم. از همان ۱۴ سالگی دوست پسرم مرا کتک میزد و با مشت به صورتم میکوبید. او حتی انگشتان دستم را شکست. اما من همچنان با او ماندم به این امید که روزی عوض میشود، اما هرگز این اتفاق نیفتاد. دو سال و نیم پس از رابطه مجددمان شروع به مصرف مواد مخدر کرد و من را به کشتن تهدید میکرد. از اینجا بود که دیگر تصمیم گرفتم او را ترک کنم چون مطمئن بودم که آن کار را خواهد کرد.
اکنون ۸ ماه از جدایی ما میگذرد اما هنوز میترسم. ابتدا مزاحم تلفنی میشد و بعد کارهای او بالا گرفت تا روزی با مچ دست زخمی و خون آلودش به خانه ما آمد و گفت که سرطان دارد. او حتی به دوست پسر جدید من حمله کرد و باعث شد که رابطه جدیدم نیز همانجا خاتمه پیدا کند. او مدام به من آزار میرساند، روی اتومبیل خواهرم خط میانداخت، بدون اجازه وارد حیاط میشد و در کوچهمان پنهان میشد. سر راه من و مادرم کشیک میداد و بددهنی میکرد. هر شنبه اتفاق جدیدی میافتاد که من را بیشتر در بدبختیام فرو میبرد. ما حتی به پلیس زنگ زدیم اما پلیس میگوید او از بیماری اختلال روانی رنج میبرد. او به پلیس گفته است صداهایی میشنود که به او میگویند من و تمام اعضاء خانوادهام را بکشد. او زندگی من را ویران کرده است، هر لحظه فکر میکنم که جلوی من سبز میشود و من را میکشد.
میخواهم به کسانی که مانند من اینگونه با آنها رفتار میشود بگویم این رفتارها را حتی اگر یکبار اتفاق بیافتد نباید تحمل کرد. این خشونتها نه تنها متوقف نمیشوند بلکه کاهش نیز پیدا نمیکنند. خواهش میکنم اگر چنین رفتاری دیدید حتی اگر طرفتان را دوست دارید قوی باشید و ترکش کنید. من فقط ۱۶ سال دارم اما بزرگترین درس زندگی را گرفتهام. آن پسر کاری کرد که من دیگر حاضر نیستم با هیچ پسر دیگری چنین تجربهای را داشته باشم. از داستان من عبرت بگیرید و از حق خود دفاع کنید. من در مقابل او ایستادم و به خواستهاش تن در ندادم. شاید این ۸ ماه بدترین ۸ ماه زندگیم بوده باشد اما ارزش داشت چون اگر قوی نبودم احتمالا تا آخر عمر باید مورد ضرب و شتم قرار میگرفتم.
منبع: Hidden Hurt