Photo: Kamira/Bigstock.com
کاترین رابینسون
ترجمه: شیدا اشرفی
چرا ما بهانه میآوریم و به دنبال توجیه رفتارهایمان هستیم؟ برای دوستتان بهانه میآورید که سرتان شلوغ است در حالی که مشغول تماشای مسابقه فوتبال هستید. به بهانه ورزش روز قبل به خودتان میگویید خوردن مقدار زیادی بستنی مشکلی ندارد.
تا حدی، همه ما بهانه میآوریم.
زمانی که افراد، رفتار غیراخلاقی و ناسالم خود را توجیه میکنند، شناخت شخصیت واقعی آنها سخت میشود. چرا وقتی شریک زندگیمان برای رفتار نادرستی که با ما کرده است بهانه و یا توجیهی میآورد، دوست داریم آن را باور کنیم؟ گاهی توجیهات آنها به نظر خوب میرسند. به خصوص زمانی که تلاش میکنیم توجیهی برای رفتار کسی که دوستش داریم بیابیم. سوءاستفاده و خشونت نسبت به شریک زندگی، رفتارهایی کاملا غیرقابل توجیه هستند.
همسران یا شریکهای زندگی خشونتگر، معمولا مهارت خاصی در کنترل کردن دیگران و تغییر دادن شرایط به نفع خودشان دارند. این افراد معمولا به گونهای برخورد میکنند که شما خودتان را مقصر شرایط به وجود آمده بدانید.
بیایید نگاهی بیاندازیم به برخی از بهانههای متدوالی که شریک خشونتگر از آنها استفاده میکند، بهانههایی که (همانند بسیاری دلایل دیگر)، به هیچ وجه برای رفتار خشونتآمیز و آسیبرسان، قابل قبول نیستند.
مست بودم/مواد استفاده میکردم
استفاده از مواد مخدر نمیتواند بهانهای برای خشونت باشد. افرادی هستند که مشروبات الکلی و مواد مخدر استفاده میکنند اما از شریک زندگیشان سوءاستفاده نمیکنند و نسبت به آنها رفتار خشونتآمیز ندارند. از خودتان این سوال را بپرسید: شریک زندگی شما (همسر شما) زمانی که مشروبات الکی مصرف میکند و مست میشود با دوستان خود چگونه برخورد میکند؟ زمانی که هوشیار است با شما چگونه رفتار میکند؟
در این شرایط یک معلم آمار به شما میگوید: «همزمانی دو اتفاق، دلیل بر معنادار بودن ارتباط بین آنها نیست.» اینکه همسر شما همان زمانی که مست بوده رفتار خشونتآمیز نشان داده است، لزوما نمیتواند به معنای ارتباط علت و معلولی بین آنها باشد.
تو را کنترل میکنم، چون به تو اهمیت میدهم
حسادت ورزیدن، کنترل کردن و حس مالکیت داشتن نسبت به شریک زندگی، راههای مناسبی برای نشان دادن علاقه و اهمیت نیستند.
در مقابل من گستاخی کردی، من را عصبانی کردی، عمدا کاری کردی که من عصبانی شوم، من هم چاره دیگری نداشتم. نمیتوانم خودم را کنترل کنم
استرس و عصبانیت از دلایل بروز رفتار خشونتآمیز نیستند. رفتار خشونتآمیز شریک زندگی، رفتاری است که خود او انتخاب میکند. از خودتان این سوال را بپرسید: همسر یا شریک زندگی شما وقتی عصبانی میشود با سایرین چگونه برخورد میکند؟ آیا قادر است رفتاری خشونتآمیز نسبت به رئیس خود داشته باشد؟ احتمال بروز چنین رفتاری بسیار کم است، زیرا او از عواقب این نوع برخورد با دیگران به خوبی آگاه است.
من مشکل روانی یا اختلال شخصیتی دارم. به طور مثال، من دو قطبی هستم و یا از اختلال استرس پس از سانحه رنج میبرم
افراد زیادی هستند که از اختلالات روانی رنج میبرند ولی رفتار خشونتآمیز با شریک زندگی خود ندارند. اگر شریک زندگی شما خشونت اعمال میکند و از یکی از انواع اختلالات روانی رنج میبرد، بهتر است از خودتان بپرسید: آیا بیماری و مشکل وی را یک روانشناس یا روانپزشک متخصص، تشخیص داده است؟ آیا برای درمان بیماری خود اقدامی کرده است و یا دارو مصرف میکند؟ آیا به غیر از شما با سایرین (دوستان، همکاران و سایر اعضای خانواده) هم رفتاری خشونتآمیز دارد؟
من قربانی خشونت در خانواده بودم و خشونت خانگی را تجربه کردهام
عده بسیاری از افراد خشونت خانگی را در خانواده تجربه کردهاند، ولی انتخاب کردهاند که با شریک زندگی خود رفتار خشونتآمیز نداشته باشند. بسیاری این روش را انتخاب نکردهاند، به دلیل تجربه خودشان. آنها میدانند زندگی کردن در این شرایط چقدر سخت است. این افراد رابطهای سالم و با آرامش برای شریک زندگی و اعضای خانوادهشان میخواهند.
آیا شما هم از این دسته بهانهها برای همسر یا شریک زندگیتان میآورید؟ آیا این بهانهها یادآور دلیل خشونت و رفتار نادرست شریک زندگیتان نسبت به شما هستند؟
افرادی که در خانواده مورد خشونت قرار میگیرند، باید توانایی تشخیص بهانه یا توجیه (سرزنش، تحقیر و انکار) را داشته باشند. آنها باید آگاه باشند که دلیل بروز رفتار خشونتآمیز شریک زندگیشان، نیستند.
به یاد داشته باشید: شریک زندگی یا همسرانی که رفتار خشونتآمیز دارند، همیشه نسبت به رفتار و صحبتهای نادرستشان، حق انتخاب دارند.