Photo: “Embarrassed woman” by Michael – Flickr
صبا فهیم، روانشناس
مریم، بیست و هفت ساله، برای رهایی از دلدردهای شدیدی که ۹ سال است از آن رنج میبرد به مطب روانشناس مراجعه میکند. پیش از مراجعه به روانشناس، انواع آزمایشها و تصویر برداریهای تشخیصی برای یافتن علت دلدردهای مریم توسط متخصصان پزشکی انجام شده و هیچ علت جسمیای که بتواند دردهای مداوم او را توضیح دهد به دست نیامده است.
۹ سال پیش، زمانی که مریم هجده ساله بود، پدرش او را به ازدواج یکی از کارکنان کارخانهاش درآورد. در سالی که به گفته مریم بیشتر دختران جوان خانواده پدری از طرف والدینشان وادار به ازدواج شدند.
پس ازاینکه یکی از دخترانِ خانواده پدری بدون رضایت خانواده با یکی از همکاران خود دوست شده و با او ازدواج کرده بود، ترسی در خانواده سنتی و متمولشان افتاده بود تا دخترانشان را هرچه زودتر شوهر دهند و جلوی ازدواجهایِ «خودسرانه» آنها را بگیرند.
پدرِ مریم با تکیه به این جمله که «خواستگاری کردن به جا آوردن سنت پیامبر است» به خواستگاری یکی از کارکنان خود (محمد علی) رفته و به او پیشنهاد داده بود تا با دخترش ازدواج کند. مریم در دوران عقد متوجه میشود محمدعلی قصد ازدواج با دوست دخترش را داشته است ولی زمانیکه پیشنهاد پدر مریم را با خانوادهاش در میان میگذارد، خانوادهاش او را به این ازدواج تشویق میکنند و میگویند «ازدواج با دوست دخترت تو را به هیچ جایی نخواهد رساند اما اگر با مریم ازدواج کنی وقتی پدرش سرش را زمین بگذارد تو روی گنج خواهی خوابید.»
از اولین ماههای ازدواج مریم و محمدعلی، بدبینیهای محمدعلی شروع میشود به طوری که یک روز که مریم در خانه نبوده در تمام گوشه و کنار خانه، دوربین مخفی میگذارد تا وقتی مریم در خانه تنهاست بتواند رفتار او و یا حرفهایش را با دوستان و خانواده، چه تلفنی و چه حضوری، کنترل کند. بعد از ازدواج، محمدعلی از مریم میخواهد تا هنگام رابطه جنسی برایش داستانی خیالی تعریف کند.
مریم از انجام خواسته او سرباز میزند و به او میگوید نمیتواند درباره کاری که نکرده و نخواهد کرد داستانسرایی کند. اما محمدعلی دست از اصرار بر نمیدارد و همخوابی با مریم را مشروط به گفتن داستان تخیلی میکند.
او به مریم پیشنهاد میدهد که من داستان را میگویم و تو تکرار کن. بعد از چند ماه تهدید و درگیری، مریم به خواسته محمدعلی تن داده و هرچه را محمدعلی تعریف میکند، تکرار میکند. محمدعلی که همه حرفها را ضبط میکرده، فایل صداهای مریم را به عنوان سندی بر هرزگی او برای پدر همسرش پخش میکند و به او میگوید «دختر تو هرزه بوده و به این دلیل از من برای دخترت خواستگاری کردهای» و او را تهدید میکند که فایلهای صوتی را عمومی میکند و آبرویش را میبرد.
پدر مریم بدون اینکه موضوع را با دخترش در میان بگذارد به خانهاش رفته و او را به شدت کتک میزند طوری که در بیمارستان بستری میشود.
پدرِ مریم تا مدتها با او صحبت نمیکرده و حتی به پیامهای مریم که از طریق مادرش به او داده میشده پاسخی نمیداده است.
مریم و محمدعلی یک فرزند دارند. محمدعلی در تمام این ۹ سال به مریم بدبین بوده است و تمام جزییات زندگی شخصی مریم را کنترل میکرده است. دل دردهای مریم از همان سالِ اول ازدواج شروع شده و در تمام سالهایِ گذشته رو به وخامت گذاشته است.
طلاق در خانواده سنتی و مذهبی مریم، ننگ به حساب میآید و علاوه بر آن محمدعلی تهدید کرده اگر مریم بخواهد طلاق بگیرد، فرزندشان را از او خواهد گرفت.
همچنین مریم استقلال مالی و شغلی ندارد چون محمدعلی در تمام دوران ازدواج به بهانههای مختلف از جمله رسیدگی به خانه و فرزند و … مانع کار کردن او شده است. با وجود توصیه یک روانپزشک به مریم برای جدا شدن از همسرش، به دلایل ذکر شده مریم از همسرش طلاق نگرفته است.
وقتی دردهای روان به تن میزنند
جسمانیسازی به اختلالی گفته میشود که بیمار علایم جسمی (مانند سردرد، دردهای دستگاه گوارش، کمر درد، درد مفاصل …) را در غیابِ توضیحِ پزشکی بروز میدهد و شدت علایم و شکایات به حدی است که منجر به افتِ عملکردِ عادی فرد شده و در زندگی روزمرهاش ایجادِ اختلال میکند.
گرچه جسمانیسازی اختلالِ بسیار شایعی است، اما همچنان یکی از پیچیدهترین پدیدههایی است که کارکنانِ خدمات سلامت با آن مواجه میشوند.
دلایل اختلال جسمانی سازی، جسمی نبوده و ریشه در ذهن و فرهنگِ فرد دارد. تاریخِ این اختلال به هیستریا برمیگردد که چهارهزار سال پیش توسط مصریان شرح داده شده است. معمولترین موارد شامل گزارشِ درد است آن هم در شرایطی که خبری از جراحت و آسیب جسمی در کار نیست.
عواملِ مختلفی در ایجادِ اختلال جسمانی دخیل هستند که استرس یکی از مهمترین آنهاست. شیوع این اختلال در بیمارانِ دارای اختلالات اضطرابی و افسردگی به طور چشمگیری بالا است. گرچه این اختلال در همه فرهنگها پیدا میشود، اما هرچه انگِ اختلالات روانی در یک جامعه بالاتر باشد، تعداد افرادی که رنج روانی خود را با شکایاتِ جسمانی بروز میدهند بیشتر هستند. یکی دیگر از مواردی که همایندی بالایی با اختلالِ جسمانیسازی دارد تاریخچه سوء استفاده جسمی، جنسی، و عاطفی و آسیب روانی است.
مطالعات نشان دادهاند افرادی که در کودکی و یا بزرگسالی مورد تنبیه جسمی، تعرض جنسی، و آسیبهای روانی قرار گرفتهاند نسبت به کسانی که که گزارشی از چنین آسیبهایی ندادهاند با احتمالِ بالاتری از علایمِ جسمانی در غیابِ توضیح پزشکی رنج میبرند.
تشخیص روانپزشک
برای مریم اختلال افسردگی تشخیص داده نشده است اما به همراه اختلال جسمانی سازی، اختلال اضطراب هم در او تشخیص داده میشود.
از آنجاکه اختلالِ جسمانیسازی او (دلدردهای شدید و ممتد بدون وجود هیچ توضیح پزشکی) همراه با تاریخچه خشونت فیزیکی (توسط پدر) و ادامهدار بودن خشونت عاطفی و جنسی (توسط همسر) است، و درحالیکه (در حال حاضر) امکان ترکِ همسر و تغییرِ مکان زندگی برایش امکانپذیر نیست، در فرایند درمان، درمانگر باید تصمیم بگیرد که هدفِ اولیه درمان را روی کدام بخش بگذارد:
رابطهدرمانی (که نیازمند حضور و مشارکت فعال همسر مریم خواهد بود.)
درمانِ آسیبِ روانی ناشی از خشونت فیزیکی و جنسی و عاطفی
اختلالهای اضطرابی
اختلال جسمانیسازی
برای این منظور یکی از روشهایی که پیشنهاد میشود این است که یک ارزیابی جامع روانی که تاریخچه پزشکی فرد را هم شامل میشود صورت گیرد و در جمع بندیِ ارزیابی، از مریم پرسیده شود که کدام علایم بیشتر از همه برایش استرسزاست و از همه بیشتر به زندگی روزمرهاش لطمه وارد کرده است.
پاسخ مریم به این سوال تعیین کننده تمرکزِ درمان خواهد بود. این به معنی نادیده گرفتن سایر اهدافِ درمانی نخواهد بود بلکه به معنی اولویتبندی در فرایندِ درمان است.
با درنظر گرفتن یک اصلِ ثابت که آن اصل کمک به توانمندکردن مریم برای ایستادن مقابل خشونت خواهد بود، درمان میتواند دامنه بسیار وسیعی داشته باشد، از رواندرمانی شناختی-رفتاری گرفته تا روانتحلیلگری.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*این ماجرا واقعی است اما برای حفظ حریم شخصی بیمار اسامی در این متن مستعارند.
منبع: پلاک ۵