نفیسه حمیدی – مجله سیپده دانایی
برای بحث درباره مزاحمتهای خیابانی باید به این پرسشها پرداخت: چه رفتارهایی از نظر ما مصداق مزاحمت خیابانی است؟کدام رفتارها بیرون از این مقوله قرار میگیرد؟ چه کسانی مزاحمتهای خیابانی را ایجاد میکنند؟ چه کسانی در خیابانها و سایرعرصههای عمومی مورد مزاحمت قرار میگیرند؟ چه جامعهای شرایط لازم را برای مزاحمتهای خیابانی فراهم میکند؟ و در چه شرایطی میزان این مزاحمتها در جامعه کم میشود؟
مزاحمتهایخیابانی
تعامل اجتماعی تنها در سطح افراد رخ نمیدهد. میتوان انواعی از تعامل را میان گروهها، اقشار، سازمانها و نهادهای اجتماعی در نظرگرفت، مثل نهادهای خانواده و آموزش و پرورش، سازمانهای فرهنگی، و روابط گروههای کاری. همچنین، این تعامل میتواند اشکال مختلفی داشته باشد، مثل تعامل مبتنی بر همکاری یا دشمنی، روابط همسایگی، و مزاحمت. قصد ما پرداختن به نوع خاصی از رابطه درسطح افراد است که مزاحمت خیابانی نام دارد. اما ایجاد مزاحمت خیابانی دقیقاً به چه معناست؟
مزاحمت خیابانی نوعی از تعامل میان زنان و مردان غریبه در فضای عمومی اجتماعی است که در آن یکی از طرفین رابطه (زن) از برقراری رابطه احساس نارضایتی میکند و طرف دیگر (مرد مزاحم) با علم به ناگوار بودن رابطه، آن را بر زن تحمیل میکند. اما این تعریف را باید باز هم دقیقتر کرد، چون مثلاً اگر مردی کیف زنی را برباید، طبق عرف ما، به این تعامل مزاحمت خیابانی گفته نمیشود.پس شرط دیگر مزاحمت خیابانی آن است که علت مزاحمت وجود نوعی رابطه خاص جنسی بین دو نفر باشد، یعنی رابطه فرودستی وفرادستی جنسی. برای قبول این نکته کافی است یادآوری کنیم که در فرهنگ ما که مبتنی بر ارزشهای مردسالارانه است، هیچگاه تصورنمیشود که زنی برای مردی مزاحمت خیابانی فراهم کند یا او را مورد تجاوز قرار دهد. همچنین، باید این نکته را اضافه کرد که جامعه وهنجارهای اجتماعی این نوع رابطه را طرد میکند. اما طرد رابطه به واسطه هنجارهای اجتماعی نیز شرط کافی نیست، زیرا مثلاً ممکن است دختر و پسری در عرصه عمومی جامعه نوعی رابطه با هم برقرار کنند که از نظر هنجارهای اجتماعی نادرست باشد، ولی هیچ یک از آنان در این تعامل احساس نارضایتی نداشته باشد، مانند رابطه دوستی میان دختران و پسران.
اشکال گوناگونی از مزاحمت خیابانی وجود دارد که زنان با آنها آشنا هستند و تجارب متفاوتی در مورد آنها دارند. این اشکال میتواند شامل متلک پرانیهای مردان مزاحم، تماسهای اجباری جسمی با زن در مکانهای عمومی مثلاً در تاکسی، صف و پیاده رو، تهدید زنان به اشکال مختلف مثلاً رانندهای که مسیر خود را بدون رضایت زن تغییر میدهد، و بسیاری مثالهای دیگر باشد.
معنای مزاحمت در خیابان
پس از تعریف مزاحمت خیابانی از بیرون و از چشم سایر ناظران اجتماعی، میتوانیم نگاهی از درون نیز به این رابطه داشته باشیم تا بدانیم خود زن و مردی که در چنین تعاملی قرار میگیرند به آن چگونه میاندیشند. مطالعات گوناگونی که در کشورهای متفاوت روی این نوع از روابط میان زنان و مردان انجام شده حاکی از آن است که قصد افراد از برقراری این رابطه ارضای نیازهای جنسی نیست. برای برآوردن این نیازها در جوامع مختلف روشهای گوناگونی از جمله ازدواج، ازدواج موقت، روابط دوستانه یا خودفروشی وجود دارد که اگرچه همه آنها مطلوب عرف اجتماعی نیست، برای هیچ یک از طرفین رابطه نارضایتی ایجاد نمیکند.
آنتونی گیدنز در کتاب «جامعهشناسی» خود به این مسئله اشاره میکند که تجاوز جنسی آشکارا با ارتباط مردانگی با قدرت، سلطه ونیرومندی همراه است و اکثراً نتیجه میل جنسی لبریزشونده نیست، بلکه نتیجه پیوند میان تمایل جنسی و احساس قدرت و برتری است.به نظرمیرسد ارتباط چندانی میان شهوت و تجاوز وجود ندارد. نسبت قابل توجهی از تجاوزگران جنسی، در واقع، تنها هنگامی میتوانند از نظر جنسی تحریک شوند که قربانی را دچار وحشت و خفت کرده باشند. عمل جنسی نسبت به خوار کردن زن اهمیت کمتری دارد.نتایج این تحقیقات نشان میدهد که بیشترین لذت مردانی که قصد ایجاد مزاحمتهای خیابانی و در ادامه آن، اعمالی مانند تجاوز و خشونت را دارند تحقیر جنسی طرف مقابل است.
سوزان براون میلر در کتاب خود به نام «بهرغم اراده ما: مردان، زنان و تجاوز»* در ۱۹۷۵ نظریه تجاوز جنسی و اضطراب زنانه رامطرح میکند. به نظر وی، از یک نظر، تمام زنان قربانیان تجاوز جنسی هستند. زنانی که هرگز مورد تجاوز قرار نگرفتهاند اغلب دچاراضطرابهایی مشابه زنانی میشوند که به آنها تجاوز شده است. تجاوز جنسی جزئی از نظام تهدید مردانه است که همه زنان را در ترس ووحشت نگه میدارد. در رابطههایی مانند متلک گفتن، تهدید کردن، لمس همراه با نارضایتی، اعمال خشونت به بدن زن و تجاوز بیشترین لذت برای فرد مزاحم یا متجاوز زمانی حاصل میشود که بتواند طرف مقابل خود را تاحد امکان تحقیر کند. پس مزاحمت خیابانی رابطهای است که از ابتدا با نیت تحقیر آغاز میشود و زمانی که زن این تحقیر را حس کرد، به اوج خود میرسد و همانطور که قبلاً نیز اشاره کردیم، نیاتی مانند برقراری رابطه دوستانه و احساس لذت از رابطه با جنس مخالف در آن وجود ندارد. این رابطه کاملاً یکطرفه است.رابطهای است که در آن تنها یک نفر (مرد مزاحم) لذت میبرد و طرف دیگر نه تنها سهمی در تعامل انسانی ندارد، بلکه تحقیر میشود ورنج میبرد و هرچه میزان ترس، استرس و تحقیر روحی و روانی زن بیشتر باشد فرد مزاحم از کاری که میکند لذت بیشتری میبرد.
شرایطاجتماعیلازمبرایمزاحمتخیابانی
گاهی چنین تصور میشود که دلیل مزاحمتهای خیابانی وجود مردان شرور و به اصطلاح، اراذل و اوباشی است که از ادب و فرهنگ ودین بویی نبردهاند و با جمعآوری چنین افرادی از خیابانها و انتقال آنها به بازداشتگاهها و زندانها این معضل اجتماعی حل میشود و زنان در امنیت خواهند بود. اما این فرض درست نیست، چرا که پیش از علتیابی به معلول میپردازد و فرد مزاحم را محور قضیه فرض میکند. باید با شرایط اجتماعیای برخورد کرد که در آن امکان مزاحمت فراهم میشود و در صورت جلب یک مزاحم توسط نیروهای پلیس، اشخاص بسیاری نظیر وی را روانه جامعه میکند. بنابراین، باید از خودمان بپرسیم در چه شرایطی افراد مزاحم و متجاوز امکان تجاوز، متلکپرانی، تحقیر و برتری جنسی خود را چنان قطعی تصور میکنند که بدون هیچ تردیدی دست به چنین عملی میزنند. اگر فردمزاحم بداند که در صورت ایجاد مزاحمت توسط عموم جامعه طرد میشود و توانایی تحقیر هیچ زنی را ندارد، آیا باز هم کار خود راتکرار خواهد کرد؟ یا در صورتی که بداند زنی که مورد مزاحمت قرار گرفته توان انجام دادن عملی سختتر را دارد و مزاحمت او را به شیوهای پاسخ میدهد که خودش به شدت تحقیر و بر منزلت زن افزوده میشود، آیا منطقی است که به شیوه خود ادامه دهد؟
پاسخ این است که اگرچه نیروی پلیس با فرد مزاحم برخورد میکند و حتی ممکن است در موقعیتهایی، مردم و رهگذران به کمک زن بیایند، مرد مزاحم تردید ندارد که از نظر افکار عمومی جامعه دارای برتری جنسی است. اگر مردم با او برخورد میکنند، بدان سبب است که میاندیشند که خود نیز افراد آسیبپذیری مانند این زن در خانواده خود دارند، از جمله مادر و خواهرشان که در مقابل هر مزاحم ومتجاوزی دست خالی به نظر میرسند و بدون دخالت دیگران، توانایی دفع مزاحمت را ندارند. بنابراین، فرض ذهنی مزاحم درست است که اگرچه اکثر جامعه با رفتار ضدارزشی او مخالفند، با فرودستی زنان و آسیب پذیری آنان در مقابل هر طعنه و سخنی که جنسیت وزنانگی آنان را هدف قرار دهد موافقت دارند.
در بسیاری از نقاط جهان، زنان همواره با ترس از تجاوز و خشونتی زندگی میکنند که به دلیل زن بودن و داشتن بدنی زنانه بر آنان اعمال میشود. اکثر زنانی که مورد مزاحمت، تحقیر و تجاوز قرار میگیرند این تجربه را برای خانواده، دوستان و مقامات قضایی تعریف نمیکنند و آن را روانه بخش فراموش ناکردنی وجود خود میکنند که همواره آنان را آزار میدهد و آسیبپذیرتر میکند. حتی در بسیاری از جوامع، در غالب موارد، افراد زنی را که مورد مزاحمت قرار گرفته است مقصر میشمارند و معتقدند زنان باید از ارتباطات اجتماعی خود بکاهند تا دچار چنین مسائلی نشوند. بنابراین، اگر جامعهای واقعاً قصد دارد که در مقابل مزاحمتهای خیابانی و اقدامات پیشرفتهتر آن نظیر تجاوز ایستادگی کند، باید فرض برتری بدن مردانه بر بدن زنانه و کامجویی یکسویه مردان از زنان را زیر سؤال ببرد و با توانا کردن زنان و دختران در جامعه، از آنان موجوداتی بسازد که کسی امکان ایجاد مزاحمت و تحقیر آنان را نداشته باشد. تنها با این کار استکه میتوان مزاحمتها و تجاوزهای خیابانی را کاهش داد و از شدت آن کاست. نظیر این تجربه در کشورهایی که در راه تواناسازی زنان گام برداشتهاند مشاهده شده که جامعه را به فضای نسبتاً برابری برای همزیستی مسالمتآمیز، ارزشی و همراه با احترام دو جنس برای یکدیگر تبدیل کرده است.
منبع:
گیدنز، آنتونی (۱۳۷۷)، جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی
* Against Our Will: Men, Women and Rape