عکس: مهرخانه
“خودم شاغل و مدیر یکی از شرکتهای بزرگ هستم. دو بچه کوچک دارد و همسرم را از قبل از ازدواج میشناختم. مشکل اصلیمان پرخاشگری همسرم در دعواهاست…. حالا که بچهها بزرگتر شدهاند، این مسئله برایم جدیتر شده است. نگران تربیت و آیندهشان هستم. موقع دعوا و عصبانیت همسرم شروع به فحاشی و پرتکردن وسایل شکستنی خانه میکند و در نهایت مرا کتک زده و از خانه بیرون میکند. چند بار با لباس خانه پشت در ماندهام و همسایهها به دادم رسیدهاند.”
خشونت جسمانی و فیزیکی معمولاً یک راز خانوادگی تلقی شده و جز همسایهها آن هم در مواردی خاص، کسی از آن باخبر نمیشود. میزان این پنهانماندگیِ ناشی از شرم و خجالت قربانی، با افزایش تحصیلات و طبقه اجتماعی او بیشتر میشود. این بدین معنی است که هر چه دختر یا زنی که تحت خشونت خانگی پدر، برادر یا همسر خویش است، از منزلت اجتماعی بیشتری بهواسطه سطح تحصیلات، شغل، ثروت و … برخوردار باشد، بیشتر سعی در پنهان و مخفی کردن آن دارد.
به گزارش مهرخانه، در چنین شرایطی فرد به هر خشونتی تن میدهد تا مبادا کسی از مورد خشونت قرار گرفتن او مطلع شود. به همین دلیل است که در جمعهای زنانه و کارگاههای آموزشی مرتبط، افراد راحتتر و زودتر به برونریزی در مورد روابط خشونتآمیز روانی، اجتماعی و مالی که نسبت به آنان در خانواده و جامعه اعمال شده است، تن میدهند، اما صحبت از خشونتهای جسمی و البته جنسی از حوزههای ممنوعه و انکارشده است.
همین پنهانماندن و صحبتنکردن در رابطه با موضوع، بحث خشونتهای جسمی را بغرنج میکند. صِرف تحمل و صبوری و مدارا با مردی که اعمال خشونت جسمانی و استفاده از قدرت بدنی برایش معمول شده است و بهجای حرف زدن و منطق، برای خالیکردن خشم خود به استفاده از ابزار خشونتآمیز و قدرت بدنی روی میآورد، نه تنها کمکی به حل موضوع نمیکند، بلکه در بلندمدت احتمال ضرر جانی را برای قربانی داشته و حتی ممکن است به مرگ او منتهی شود.
همچنین از دیگر ویژگیهای این نوع خشونت همراه بودن آن با دیگر انواع خشونتهای روانی و اجتماعی است؛ چراکه اساس خشونت فیزیکی تحقیر روانی فرد و کاهش عزت نفس او در مرتبهای بسیار پایینتر از شأن و کرامت انسانی است. به دلیل همه پیامدهای جانی، روانی و اجتماعی خشونت فیزیکی، میتوان مدعی شد اعمال خشونت فیزیکی به هیچوجه قابل توجیه و قابل قیاس با کنشها و واکنشهای زنان در هنگام دعوا (داد و فریاد، گریه، فحش دادن و …) که خشونت نامیده میشود، نیست.
آسیبدیدگان خشونت خانگی به کجا مراجعه میکنند؟
سازمان بهداشت جهانی خشونت را به این صورت تعریف میکند: استفاده عمدی از نیروی فیزیکی یا قدرت، با تهدید یا تمایل، علیه خود یا دیگری، گروه یا جامعه که موجب بروز آسیب، مرگ، آسیبهای روانی، ضعف رشد و یا انواع حرومیتها گردد.
همچنین خشونت خانگی، شامل انواع خشونت (جسمی، جنسی، روانی و مالی) از طرف کسانی است که با قربانی نسبت نسبی یا سببی دارند. در همین راستا مراکزی که زنان قربانی خشونت جسمی و فیزیکی میتوانند به آن مراجعه کنند، شامل دو دسته میشود. این تقسیمبندی نسبت به اقدامی که قصد انجام آن را دارند، صورت میگیرد.
- اگر قصد شکایت قانونی و گرفتن طول درمان یا درخواست طلاق دارند، مراجعه به کلانتری محل سکونت در اولویت است.
- درصورتیکه قصد مشاورهگرفتن و مشورت در مورد راهکارهای مواجهه با خشونتهای همسر و بهبود زندگی مشترک را دارند، باید به مراکز مشاوره و مددکاری، کلینیکهای روانشناسی اعم از دولتی و خصوصی مراجعه کنند. همچنین در دسترسترین مرکز دولتی برای حمایتهای قانونی و مشاورهای که قربانی بتواند از منزل هم به آن دسترسی داشته باشد، سامانه اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی با شماره 123 است که موارد ارجاع همسرآزاری را گزارش و پیگیری میکند.
سامانه 123 یا اورژانس اجتماعی که شکلیافتهترین مرکز برای ارجاع خشونتدیدگان است، در تعریف هدف خویش از تأسیس چنین نوشته است: “در جوامع مختلف با هدف پاسخگویی به نیازهاو مشکلات آحاد جامعه راهکارها و برنامههای متعدد تدوین شده است و از روشهای مختلف برای رسیدن به هدف مذکور بهره گرفته میشود، که با گذشت زمان این برنامهها و روشها متنوع و پیشرفتهتر شده است. جامعه مانیز از این قاعده مثتثنی نبوده و نخواهد بود.
بررسیها نشان میدهد که در گذشته ارائه خدمات به مردم فقط از طریق مراجعه افراد به مراکز و مؤسسات میسر بوده که این شرایط موجب تأخیر و یا کندی در ارائه و دریافت خدمات میشده است، اما امروزه سازمان بهزیستی با بهرهگیری از تکنولوژی و با هدف تسهیل در معرفی و ارایه خدمات به گروههای هدف و در دسترس قرار دادن امکانات و خدمات به آنها، در پی آن است تا در کوتاهترین زمان و به بهترین شکل خدمات خود را به مردم و گروههای هدف سازمان معرفی و ارایه کند و مداخلات خود را از مرکزمحوری به جامعهمحوری تغییر داده و از نظام خدمات اجتماعی پویا استفاده کند. این ضرورت از آنجا ناشی میشود که مسایل و آسیبهای اجتماعی رشد روزافزونی درجامعه داشته است؛ بهطوریکه مراکز و فعالیتهای موجود، پاسخگوی نیازها نبودهاند.
در همین راستا دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی از سال 1383 اقدام به راهاندازی خط تلفن اورژانس اجتماعی با شماره سه رقمی بسیار آسان که فراگیری آنها برای همه مردم به آسانی میسر است ( خط 123 یا خط یک ، دو ، سه) نموده است که در ابتدا با موضوع انجام مداخلات برای موارد کودکآزاری آغاز به کار کرد. در سالهای اخیر با توجه به حمایتهای خاص سازمان بهزیستی و امکانات و تجهیزات فراهمشده، تمامی مراکز استانهای کشور (30 استان) تحت پوشش این خط قرار دارند و این فعالیت از حوزه خاص کودکآزاری فراتر رفته و سایر گروههای در معرض آسیب و آسیبدیده اجتماعی از جمله: کودکان آزاردیده – همسران آزاردیده – سالمندآزاری – معلولآزاری – سایر خشونتهای خانگی – افرادی که قصد خودکشی دارند یا اقدام به خودکشی کردهاند – کودکان خیابانی و کار – دختران و پسران فراری از منزل – زنان و دختران آسیبدیده اجتماعی – دختران در معرض آسیبهای اجتماعی در بر میگیرد. این خط در حال حاضر در سراسر کشور (147 خط در 139 شهرستان) فعال است.
یک نفر مددکار اجتماعی و یک نفر روانشناس با مدرک تحصیلی لیسانس و بالاتر در 2 شیفت صبح و عصر آماده پاسخگویی به تماسها هستند. در استان تهران این تیم 2 نفره در سه شیفت صبح، عصر و شب مشغول به خدمتاند.
ارائه خدمات تخصصی مددکاری اجتماعی و روانشناسی خط 123، از طریق مداخلات تخصصی تلفنی و ارائه راهنماییهای لازم به تماسگیردگان و همچنین ارجاع افراد به مراکز ذیصلاح با توجه به نوع مشکل مطرحشده است. در مواقع لزوم و بسته به نوع مشکل، کارشناس این خط با هماهنگی مسئول مرکز مداخله در بحرانهای اجتماعی، مورد را به تیم خدمات سیار اورژانس اجتماعی اطلاع داده و تیم با خودروهای مخصوص این فعالیت، جهت بررسی مشکل و ارائه خدمات لازم به محل اعزام میگردند.”
همچنین مؤسسات خصوصی مشاورهای در این حوزه بسیار وسیع هستند؛ اگرچه معمولاً مراجعانی که دقیقاً برای مشاورهگرفتن در ارتباط با موضوع خشونت خانگی، بسیار کم هستند. در واقع بیشتر مراجعین پس از مراجعه از بابت موضوع دیگری مانند تحصیل فرزندان یا مشکلات اعتیاد و… به گفتگو در مورد تحت خشونت جسمی قرار گرفتن خویش هم میپردازند. از طرف دیگر مرکز خاصی جهت رجوع قربانیان خشونت خانگی به صورت خاص در کشور موجود نیست و عدم وجود آگاهی زنان از امکان مشاوره گرفتن برای کاهش خشونت و بهبود زندگی مشترک و همچنین هزینههای گزاف آن، موجب عدم رجوع زنان خشونتدیده به مؤسسات مشاورهای میشود.
یک افسانه رایج در زمینه خشونت خانگی
افسانه رایج و معروفی در رابطه با خشونت خانگی از نوع فیزیکی وجود دارد که بدین شرح است:
“زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر میره. دکتر میپرسه: چه اتفاقی افتاده؟ خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمیدونم چکار کنم. هر وقت شوهرم مست میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له میکنه. دکتر گفت: خب دوای دردت پیش منه، هر وقت شوهرت مست اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن. و این کار رو ادامه بده. دو هفته بعد اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت. خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوقالعاده بود. هر بار شوهرم مست اومد خونه، من شروع کردم به قرقره کردن چای و شوهرم دیگه به من کاری نداشت. دکتر گفت: میبینی اگه جلوی زبونت رو بگیری خیلی چیزا حل میشن!!”
آنچه در این نوع افسانه و داستان ظاهراً پندآموز مورد غفلت قرار گرفته است، اول مسئله توجیهناپذیربودن خشونت و خصوصاً شکل فیزیکی آن و دوم اهمیت مسئله یادگیری و اکتسابیبودن اعمال خشونت و متهمبودن فرد اعمالکننده است. بدین معنا اولاً خشونت را نمیتوان به هیچ دلیلی توجیه کرد و ثانیاً اینکه افراد طی زندگی یاد میگیرند برای پیشبرد خواستهها و انتظارات خود به خشونت فیزیکی روی بیاورند. این یادگرفتن و اعمال خشونت، مسئلهای است که نمیتوان در رابطه با آن قربانی را متهم کرد، مسئولیت اعمال آن را بر گردن وی انداخت و برای کاهش و تحدید خشونت به او راهکار ارائه داد. بلکه در این راستا باید متهم واقعی و اعمالکننده خشونت، خود را کنترل کرده تا تحت هیچ شرایطی دست به اعمال خشونت نزند. ارائه راهکارهای اینچنینی تنها قربانی را مقصر در اعمال خشونت دانسته و در واقع اساساً اهمیت فرد متهم را در اعمال خشونت فراموش میکند؛ بحثی که منجر به تکرار و تداوم خشونت میشود.
اعتیاد و طلاق، اصلی ترین دلایل و پیامدهای خشونت جسمی
دختر جوان هنوز 30 سالش نشده که در تکاپوی طلاق افتاده است. چند ماهی است منزل مادرش رفته و حالا برای مشاوره نزد یک وکیل حقوقی آمده است. وی اصلیترین علت درخواست طلاقش را کتکهای همسرش که ناشی از شک و بدبینی است، میداند و میگوید: “2 سال از ازدواج و 4 سال از عقدمان میگذرد. قبل از آن هم 1 سالی با هم دوست بودیم. هر دو لیسانس و شاغل هستیم. آدم رویش نمیشود به دوست و همکار بگوید. از دور هرکس میبیندش میگوید چه پسر معقولی است، اما از بعد از عقد رفتهرفته کتکهای شوخیشوخیاش شروع شد. اوایل بعد از دعوا و کتککاری میگفت شوخی کردم! کمکم کاملاً جدی شد. بدبین و عصبی و شکاک است. اگر به حرفش گوش نکنم و بحثمان شود، انتظار هر رفتاری را باید داشته باشم. حالا بالاخره بعد از کلی کلنجاررفتن با خودم تصمیم قطعیام را گرفتهام که به خانواده بگویم و برای زندگیام فکر جدی بکنم. آخرین کتککاریاش بدجور مرا ترساند. چنان سیلی محکمی به صورتم زد که کنار تخت افتادم و در همان لحظه فکر کردم اگر سرم یا صورتم به گوشه تخت میخورد و بلایی سرم میآمد، باید چه میکردم؟… نه دیگه واقعاً صبر فایده نداره… هر دفعه قول میده که دفعه آخره و باز تکرار میشه…بهتره این زندگی رو تمومش کنم…”
زن جوانی که در مرکز مشاوره منتظر نوبتش نشسته است، علت مراجعه خود را اعتیاد شوهرش و مشکلات آن میداند و میگوید: “8 سال از ازدواجمان میگذرد و شوهرم همیشه معتاد بوده است. بارها برای ترک دادنش اقدام کردهایم و جواب نداده… حالا امروز آمدهام ببینم مشاور راهحلی دارد؟”
کمی بعد سر درد و دل زن باز میشود و از دیگر مشکلات مرتبط با اعتیاد شوهرش میگوید: “از اوایل ازدواج دست بزن داشت و مرا میزد. با دست با کمر یا هر چیزی دم دستش بود سمت من پرتاب میکرد. این حالتها موقع خماریاش خیلی بیشتر میشد. اما الان بیشتر نگران بچههایم هستم. دو بچه داریم و حالا آنها را هم شدید میزند. از ترس جان بچهها این چند ساله سعی کردهام بیشتر کمپ ترک اعتیاد بستریاش کنم که آن هم پول میخواهد و دردسر دارد و بیفایده… امروز آمدهام ببینم مشاور راهکاری دارد؟” زن که تنها 26 سال دارد، یکبار دستش شکسته، یکبار بینیاش و چند تا از دندانهایش بابت همین کتکها لق شده است، اما در حال حاضر بیشتر نگران دختر 7 ساله و پسر 4 سالهاش است.
زن دیگری که مشاورهاش تمام شده و در حال ترک مرکز مشاوره است، داستان دیگری از خشونت جسمی همسرش تعریف میکند که به قول خودش نمیتواند برای آشنا تعریف کند و این صحبت با یک غریبه برایش حکم درد و دل را دارد. از علت مراجعهاش به مشاور میپرسم که میگوید: “برای گرفتن مشاوره در مورد زندگی شخصیام آمدهام و البته تربیت فرزندانم… اما مشکل اصلیام با همسرم است که قبول نمیکند مشاوره بیاید. خودم شاغل و مدیر یکی از شرکتهای بزرگ هستم. دو بچه کوچک دارد و همسرم را از قبل از ازدواج میشناختم. مشکل اصلیمان پرخاشگری همسرم در دعواهاست…. حالا که بچهها بزرگتر شدهاند، این مسئله برایم جدیتر شده است. نگران تربیت و آیندهشان هستم. موقع دعوا و عصبانیت همسرم شروع به فحاشی و پرتکردن وسایل شکستنی خانه میکند و در نهایت مرا کتک زده و از خانه بیرون میکند. چند بار با لباس خانه پشت در ماندهام و همسایهها به دادم رسیدهاند.”
وی در مورد اطلاع اطرافیان از این اقدامات همسرش میگوید: “جرأت نمیکنم به خانوادهام بگویم. از ابتدا هم با ازدواج ما مخالف بودند. حالا هم همینجوری مشکلات ما را میبینند، میگویند طلاق بگیر چه برسه به اینکه بفهمند شوهرم مرا کتک میزند، اما من شوهرم را دوست دارم و خصوصاً اینکه دو دختر هم داریم. اصلاً قصد جدایی ندارم، اما سعی میکنم وضعیت را بهتر کنم. نمیخواهم دخترانم از دیدن این صحنهها لطمه بخورند، اما متأسفانه بیشتر اوقات شاهد دعواهای ما و کتکهای پدرشان هستند. با موقعیتی که من دارم هم نمیتوانم دردم را به کسی بگویم… امیدم فعلاً به خدا و مشاوره است …”
اهمیت وجود مراکز حمایت از قربانی و آموزش برای اعمال کننده خشونت
به گزارش مهرخانه، در واقع برای پیشگیری و کاهش خشونت خانگی بهترین و کمهزینهترین راه آموزش است؛ چراکه پیامدهای خشونت خانگی جسمانی که کمترین آن طلاق و همسرکشی و جراحات منجر به نقص عضو است، آنچنان هزینههای مادی و معنوی برای جامعه دارد که آموزش عمومی میتواند بسیار کمهزینهتر و البته کارآمدتر و مفید در نظر گرفته شود.
آموزش قربانیان و متهمان به صورت توأمان راهی جدی در راستای کاهش خشونت خانگی و هزینههای خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی آن است؛ گرچه در کنار آن میتوان از اهمیت وجود مراکز حمایتی از زنان آسیبدیده خشونت نیز نام برد. وجود چنین مراکزی میتواند امنیتی برای زنان فراهم کند که در صورت وجود مشکل جدی در خانواده، به آن پناه ببرند.
همچنین در رابطه با آموزش، قابل توجه است که بهترین موقعیت و زمان آن، اختصاص بخشی از دروس مدارس و دانشگاهها به بحثهای کنترل خشم و مضرات و پیامدهای خشونت است، اما در فقدان این مهم، چند سالی است شهرداری تهران اقدام به برگزاری کارگاههای کنترل خشم برای زنان در سراسر محلات تهران کرده است.
در کارگاههای کنترل خشم که طی یک ماه در سال به صورت همزمان در سراهای محلات برگزار میشود، از زنان دعوت میشود به صورت رایگان در این کلاسها شرکت کرده و بحثهای راجع به روشهای کنترل خشم را در ارتباط با اطرافیان بیاموزند. در این کلاسها به زنان کتابهای مرتبط با موضوع داده شده و اقدامات عملی برای کنترل خشم ارائه میشود. چنین قدمهای مثبتی به واقع میتواند چرخه خشونتهای اکتسابی از مادر به کودک و در نهایت جوانان را متوقف کرده و راهی برای آگاهی زنانی باشد که تحت خشونت خانگی قرار دارند.
10 آذر 1393