عکس: اعتماد
شهادت ثانيههاي كودكي
بنفشه سامگيس
جنگ فرصت زندگي را از آدمها ميگيرد. فرصت نفس كشيدن را. فرصت عاشق بودن و عاشق ماندن را. فرصت كودك بودن و جوان شدن را. تمام هنجارها را واژگون ميكند و طعم نيستي اجباري را بيش از همه به كام مردماني مينشاند كه در تمام معاهدات بينالمللي با عنوان «غيرنظامي» معرفي شدهاند. معاهدات بينالمللي در طول سالهاي گذشته تاكيد داشته كه حقوق غيرنظاميان كه كودكان، زنان، سالخوردگان، معلولان و شهروندان ساكن مناطق جنگي هستند بايد در پلهيي فراتر از دليل افروختن آتش جنگ قرار گرفته و محترم شمرده شود. اما آمار قربانيان جنگهاي داخلي و منطقهيي و بينالمللي، حداقل طي دهه گذشته گوياي آن است كه نيروهاي درگير جنگ معمولا به اين تاكيد توجهي ندارند كه بيشترين آمار تلفات انساني جنگها مربوط به جمعيت غيرنظاميان كشورهاي جنگ زده است.
برشهايي از روايت زمان
به گزارش اعتماد، سازمان ديدبان حقوق بشر در آخرين گزارش خود از درگيريهاي نوارغزه، اعلام كرده كه طي يك ماه گذشته، در هر ساعت يك زن يا كودك در حمله صهيونيستها كشته شدهاند و در حالي كه تاكنون بيش از هزار و 800 فلسطيني در حملات هوايي و زميني صهيونيستها به نوارغزه به شهادت رسيده و بيش از 9 هزار نفر زخمي شدهاند، نيمي از كشتهشدگان و زخميها، زنان و كودكان بودهاند.گزارشگران مستقر در غزه روايت كردهاند كه «هر روز،مادران و كودكان بسياري هستند كه موفق به ديدن طلوع آفتاب نميشوند.»
همين سازمان در گزارش خود از عراق اعلام كرده كه داعش، كودكان عراقي را به عنوان سپر انساني در مقابل تيراندازي نيروهاي عراقي، انجام عمليات شناسايي، جابهجايي كيسههاي شني و سنگر سازي در مقابل نيروهاي عراقي، مورد سوءاستفاده قرار داده و تاكنون شمار زيادي از كودكان را به كام مرگ فرستاده است. به گزارش كميسارياي عالي حقوق بشر عراق، از ابتداي حضور نيروهاي داعش در موصل تاكنون 150 كودك آواره به دليل افزايش دماي هوا و ابتلا به وبا جان خود را از دست دادهاند و كودكان بازمانده هم با مشكل كمبود غذا و نبود سرپناه مواجه هستند.
هماهنگكننده كمكهاي انساني سازمان ملل متحد براي جنوب سودان بارها هشدار داده كه جنگ داخلي و قبيلهيي اين كشور، رقمي در حدود 50 هزار كودك جنگزده در منطقه سودان جنوبي را در معرض خطر مرگ ناشي از گرسنگي قرار داده است.
آنتونيو گوتيرس، كميسيونر امور پناهندگان سازمان ملل طي 3 سال گذشته بارها از كشورهاي غربي درخواست كرده تا مرزهاي خود را به روي آوارگان سوري كه اغلب، زنان و كودكان بودهاند باز كنند. گروه مخالفان دولت سوريه، طي جنگ سهساله از پسران و دختران خردسال به عنوان سپر انساني يا براي بمبگذاريهاي انتحاري استفاده كرده است.
طي همين مدت، تعداد زيادي از كودكان آواره كه در حال فرار از كشور جنگزده خود بودند، در درياي مديترانه غرق شدند. بسياري از كودكان پناهنده، در كشورهاي همجوار سوريه تحت آموزشهاي رزمي اجباري قرار گرفتند تا به عنوان نيروي جنگي عليه دولت سوريه از آنها استفاده شود. يونيسف هم در ابتداي سال 2014 گزارش داد كه طي جنگ 3 ساله سوريه، بيش از سه ميليون كودك سوري به دليل ويراني مدارس، نبود امنيت و ترس از آسيب ديدن، فرار از جنگ يا از دست دادن خانواده، از امكان تحصيل محروم شدهاند در حالي كه 50 تا 60 درصد اين كودكان به كشورهاي همسايه پناه بردهاند و حتي در كشور ميزبان هم از آموزش محروم هستند. بنا بر اعلام سال 2013 كميسارياي ملل متحد در امور پناهندگان، 3 ميليون و 700 هزار كودك سوري، بر اثر جنگ داخلي كشور، جدا از خانواده و دور از والدين خود زندگي ميكردند و از مجموع يك ميليون و 100 هزار كودك پناهده سوري در اردن يا لبنان، بسياري از اين كودكان مجبور بودند براي تامين معاش خانواده به مشاغل دشوار مشغول باشند. گزارشهاي بينالمللي حكايت از آن دارد كه تعدادي از كودكان پناهنده سوري كه در كشورهاي همسايه سوريه پناه گرفتهاند، براي تامين معاش خود يا خانواده ناچار به فروش اعضاي بدن خود به باندهاي قاچاق اعضاي بدن شدهاند و در حالي كه مقامات بينالمللي تاييد كردهاند كه تعداد كودكان فروشنده بيش از خريداران اعضاي بدن بوده، بيشترين گزارشها درباره فروش كليه كودكان پناهنده بوده چنانكه گزارش 12 ماه منتهي به 2014 از فروش 150 كليه توسط كودكان پناهنده سوري در لبنان حكايت دارد.
بر اساس گزارش 2011 سازمان ملل، در اين سال 110 كودك در بمبارانهاي ناتو و ارتش افغانستان، كشته و 68 كودك مجروح شدند. يونيسف هم در گزارش سال 2013 خود از افزايش ?? درصدي كشتار كودكان افغان در اثر جنگ در افغانستان ابراز نگراني كرد.
سازمان بينالمللي كمك به كودكان در گزارشي در سال 2013 هشدار داد كه در سالهاي بعد از جنگ در ليبريا و طي سالهاي 2011 تا 2012، 82 درصدقربانيان خشونتهاي جنسي در اين كشور، كمتر از 17 سال سن داشتند.
يونيسف در سال 2012 گزارش داد كه بر اثر درگيريهاي داخلي يمن، 94 كودك كشته و 240 كودك نيز بر اثر تيراندازي، اصابت تركش يا بمباران توپخانهيي زخمي شدهاند.
خون به قيمت بقا
زئير، تيمور، ويتنام، آنگولا، سيرالئون، سومالي، مصر و ليبي نامهاي ديگري است كه بايد به فهرست كشورهاي درگير جنگ و ناقض حقوق كودكان افزوده شود؛ كودكاني كه نه تنها هيچ آينده روشني پيش رو ندارند بلكه در روزهايي نه چندان دور، در صورتي كه شانس زنده ماندن داشته باشند، به مردگان جانداري تبديل خواهند شد كه يك پيام را از چشمهايشان به مغزشان ارسال ميكنند: «بجنگ تا بماني».
كودكان توانايي درك جنگ را ندارند
فاطمه قاسمزاده – روانشناس كودك
جنگ پديده وحشتناكي است كه تحمل آن حتي براي بزرگسالان هم بسيار دشوار است. كودكان، بيش از بزرگسالان از جنگ ضربه ميخورند زيرا با حوادثي مواجه ميشوند كه تجربه آن را نداشتهاند. شايد كودكان غزه بيش از كودكان ساير كشورهاي جنگزده با مفهوم جنگ آشنا باشند اما باز هم اين تجربه، بسيار تلخ و دردناك است؛ تجربهيي كه فروپاشي خانوادهها يكي از بازتابهاي آن است.
كودكان بازمانده از جنگ معمولا گرفتار اختلالات رواني همچون ترسها و اضطرابهاي بسيار شديد و متمادي خواهند بود در عين حال كه از زندگي طبيعي هم محروم ميشوند. كودكان توانايي درك و تحمل جنگ را ندارند و حتي اگر تبعات جنگ همچون تخريب، ويراني و آوارگي و از دست دادن والدين را با تبعات حوادث طبيعي مانند زلزله و سيل مقايسه كنيم بازهم به نتايج متناقضي ميرسيم. طول مدت جنگ نخستين وجه تمايز تبعات جنگ و حوادث طبيعي است. مدت زمان زلزله هيچگاه از يك ساعت هم فراتر نميرود اما جنگ، روزها و ماهها طول ميكشد. در جنگ، گروهي از انسانها، گروه ديگري را مورد تهديد قرار ميدهند و ميكشند اما در حوادث طبيعي، علت، ناآشكار و عامل، غير انساني است.
در حوادث طبيعي از آن نفرت و خصومت تحميل شده بر انسانها خبري نيست و جو برقرار، تعامل و آرامش است و شايد بايد به اين نتيجه رسيد كه حوادث طبيعي، انسانها را به يكديگر نزديك ميكند در حالي كه محصول جنگ، خشم و نفرت است.
چه قياسي ممكن است بين كودكان جنگ و كودكان صلح
شيوا دولتآبادي- روانشناس و مدير عامل انجمن حمايت از حقوق كودكان
كودكان قرباني جنگ، بيش از بزرگسالان آسيب ميبينند و محورهاي بيشتري از شخصيت آنها آسيب ميبيند. انسان براي رشد، نياز به برخورداري از حداقلهاي زندگي دارد و امنيت، اولين اولويتي است كه در رتبه دوم پس از حداقلهاي مورد نياز براي بقا قرار ميگيرد. نتايج تحقيقات نشان داده كه كودكان، يك آغوش را به خوراك فاقد محبت ترجيح ميدهند. جنگ در كودكان، يك احساس ناامني ريشهدار ايجاد ميكند و كودكان قرباني جنگ داراي شخصيت بسيار متزلزل و بسيار آسيبپذير خواهند بود زيرا امنيت رواني و جسماني آنها در خلال جنگ آسيبديده و بنابراين، شخصيت آنها بسيار آسيبپذير خواهد بود. كودكان بازمانده از جنگ، حتي توان مسووليتپذيري، شادماني و درك ظواهر و زيباييهاي زندگي را هم از دست ميدهند. كافي است تصور كنيم كه كودك خردسال، دنيا را از منظر حضور والدين خود ميشناسد. والديني كه آنها هم در هر لحظه در اضطراب زنده ماندن يا كشته شدن هستند چه منظري را به كودك خود ارائه ميدهند ؟ امروز شاهديم كه بسياري از نوجواناني كه به داعش ملحق ميشوند، دستپروردگان جنگ داخلي سوريه هستند كه به سمت برخورد هرچه راديكالتر با ايدئولوژي و انسانيت هدايت شدهاند. واقعا چه قياسي ممكن است بين كودكان قرباني جنگ و ساكن كشورهاي جنگزده با كودكان ساير كشورها ؟ كودكاني كه در امنيت رشد كردهاند و جهان، به آنها بقا، رفاه، حمايت، شادي، زيبايي، آينده روشن و اميد به بهتر را وعده ميدهد در مقابل كودكاني كه در جنگ، در ناامني و فروپاشيدگي كشور و خانواده و شهر زندگي ميكنند و تار و پود شخصيتشان با خشونت بافته ميشود.